نقطه‌ی تامل

بی‌تامل زینهار از نقطه‌ی دل نگذری/ زین سواد اعظم اسرار غافل نگذری

نقطه‌ی تامل

بی‌تامل زینهار از نقطه‌ی دل نگذری/ زین سواد اعظم اسرار غافل نگذری

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «احمدی‌نژاد» ثبت شده است

این پول برای ملت است!

چهارشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۲، ۰۷:۲۰ ب.ظ
احمدی‌نژاد عدالت مبارزه با رانت ویژه‌خواری« می‌گویند اگر صد تومان به بنزین اضافه کردید ۵۰ تومان آن را به مردم و ۵۰ تومان را هم به افراد خاص بدهید. ما می‌گوییم اگر صد تومان بنزین را بالا بردیم و ۵۰ تومان به آنها دادیم ۵۰ تومان بقیه را از کجا جبران کنند؟ می‌گویند مردم ۵۰ درصد صرفه‌جویی کنند ، می‌گوییم این نشدنی است . در کدام اقتصاد یک باره ۵۰ درصد صرفه‌جویی شده است؟ ما به آنها پیشنهاد می‌دهیم که اگر صد تومان اضافه شد ۸۰ تومان را به مردم بدهیم آنها بیست درصد را صرفه‌جویی می‌کنند و دیدیم که در مرحله اول صرفه‌جویی کردند. 

شما می‌گویید آن ۵۰ درصد باقیمانده را به چه کسانی بدهیم؟ به عده‌ای خاص ؟ این رانت درست می‌کند . البته من می‌دانم علت چیست . می‌خواهند پول زیادی را در حسابی بگذارند بعد مرتباً سفارش بفرستند که به چه کسانی بدهید . آقای وزیر اگر پول را ندادی صدایت می‌زنیم و پدرت را در می‌آوریم . من می‌فهمم چگونه است . پرونده فردی را زیر بغلشان می‌گذارند پیش مدیر عامل بانک می‌روند که باید ۵۰۰ میلیارد تومان وام بدهی . می‌گویند استحقاقش را ندارد ، بدهکار است ، نمی‌شود . نمی‌شود ؟ پدرت را در می‌آوریم . مدیرعامل بانک را تهدید می‌کنند و به این جلسه و آن جلسه و به این کمیسیون و آن کمیته می‌کشانند و می‌خواهند یک پول بی‌صاحبی را از جیب ملت در بیاوریم و در حسابی بگذاریم ، فردا هر روز تهدید کنند و سفارش بفرستند که ده میلیارد به این بدهید و دو میلیارد به این و هشت میلیارد به این بدهید .

پاسخ ما این است که این پول برای ملت است . ما از جیب ملت می‌گیریم که عادلانه توزیع بکنیم! قرار بر این بود که آن شخصی که بیشتر مصرف می‌کند بیشتر بپردازد تا توده‌های مردم که متعادل مصرف می‌کنند از دولت یارانه بگیرند.»
  • مرتضی

از مرده‌ات هنوز پرهیز می‌کنند!

يكشنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۲، ۰۲:۵۰ ق.ظ
احمدی نژاد نماز عشق نشسته

تو در نماز عشق چه خواندی
که سالهاست
بالای دار رفتی و این شحنه های پیر
از مرده ات هنوز
پرهیز می‌کنند!

     * * *

نام تو را به رمز
رندان سینه چاک نشابور
در لحظه های مستی
-مستی و راستی-
آهسته زیر لب
تکرار می‌کنند

(شفیعی کدکنی)
  • مرتضی

بهار یعنی اعتدال، یعنی تسامح

شنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۲، ۰۱:۱۳ ق.ظ
مدعیان اسلام راستین، که همه را در کج راهه می‌بینند و خود را در صراط مستقیم، از همان هشت سال پیش تلاش کردند تا احمدی‌نژاد را مجبور کنند در مسیر منحط خودشان حرکت کند. اما احمدی‌نژاد با آن‌ها فرق داشت! پس کاری کردند که نتواند آن طور که می‌خواهد تسامح را در عین حفظ «اصول» به جامعه برگرداند. نتیجه آن شد که فرصت‌طلبان در غیاب نماینده‌ی دولت مهر، با شعار اعتدال -همان اعتدالی که خوداصول‌پنداران ناکامش گذاشتند- طیف خودخواه و بی‌منطق اصولگرا را پشت سر گذاشتند. دولت بهار در مطلبی به قلم محمد حسین جوادی، با عنوان «آن مرد که احترام میگذاشت رفته است»، به یکی از مصادیق تساهل و تسامح در دولت احمدی‌نژاد پرداخته:

هفته پیش خبر درگذشت ناصر میناچی از مبارزین پیش از انقلاب که در دسته بندی های سیاسی در طیف ملی - مذهبی جای میگرفت ، در رسانه ها منتشر شد . فوت او ، مانند فوت سایر شخصیت های سیاسی ، حاشیه هایی را به همراه داشت . حاشیه هایی که گاه در مراسم تدفین و گاه در مراسم ترحیم رخ می دهد . مانند حضور چهره هایی که مدت هاست جلوی دوربین ها حاضر نشده اند . و یا حضور شخصیت هایی با فار های سیاسی متفاوت در کنار یکدیگر برای عرض تسلیت به بازماندگان . اما در مورد مرحوم میناچی ، ماجرا چیز دیگری بود .
آن مرحوم سال 83 ، طی نامه ای به شهردار وقت تهران یعنی دکتر احمدی نژاد ، خواست موافقت کند پیکرش پس از مرگ در حیاط حسینیه ارشاد به خاک سپرده شود و دکتر احمدی نژاد نیز در پاسخ نوشت: « با آرزوی عاقبت به خیری برای همه این موضوع بلامانع است.» بر همین اساس وصیت جدید خود را تنظیم کرد .
مرحوم میناچی از موسسین اصلی حسینیه ارشاد بود و من باب همین علاقه ، وصیت کرد که پیکرش در حسینیه ارشاد دفن شود .
اما به دلیل مخالفت شهرداری منطقه 3 و همچنین پاره ای از مسائل ، پیکر وی به قم منتقل شد و در آنجا دفن گردید !
با مقایسه ای میان سیره رفتاری امام راحل ، مقام معظم رهبری و دکتر احمدی نژاد ، به تفاوت های اساسی میان شیوه این افراد با مدعیان اصولگرایی و ولایتمداری پی می بریم .
شیوه برخورد امام راحل با مرحوم آیت الله شریعتمداری ، همچنین پیام تسلیت رهبری ، در پی فوت مرحوم آیت الله منتظری و سفارش ایشان مبنی بر دفن مرحوم منتظری در حرم حضرت معصومه س گویای همین مدعاست .
این که دکتر احمدی نژاد با همسر دکتر فاطمی دیدار می کند ، یا وقتی در پی در گذشت پدر زهرا رهنورد به بازدید همکار قدیمی خود ، دکتر نقره کار می رود و یا در قامت شهردار تهران ، احترام مردی چون میناچی را در خور شان او حفظ می کند، ابدا و اصلا به معنای تایید تفکرات این افراد یا قرابت سیاسی دکتر احمدی نژاد با افراد نامبرده نیست. بلکه صرفا احترامی است به بزرگان این مرز و بوم که با هر اندیشه و تفکر سیاسی ، به هرحال خدماتی را ارائه داشته اند .
بر خلاف این شیوه ، ما شیوه برخورد اصولگرایان و مدعیان ولایتمداری را می بینیم ، که وقتی فرد یا گروهی ، کوچکترین زاویه و اختلافی با تفکرات آن ها داشته باشد ، نه تنها انواع و اقسام برچسب ها اعم از منحرف و جاسوس و ... به او می زنند ، بلکه حتی بعد از مرگ هم وی را رها نمی کنند !
  • مرتضی

از شطحیات انحرافیون

سه شنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۲، ۰۴:۳۵ ب.ظ
سروده‌ی عمیق و بسیار زیبایی از یگانه. در چند بیت کوتاه تصویری روشن از جامعه‌ی ما و کژراهه‌ای که رفتیم ارائه داده! (زَیّد الله اِنْحِرافُه)

هر جزوه ای نوشتند ما با شتاب خواندیم
هر خطی از خطا بود ما با عذاب خواندیم

با تشنگی کنار این چشمه کار کردیم
آن سوی تر نرفتیم، آن را سراب خواندیم

اشعار شاعران را با اضطراب و تشویش
در زیر دوش حمام یا مستراب خواندیم

از بخت تیره ی ما رنگ سیاه ماتم

مرسوم گشت و ما نیز آن را حجاب خواندیم

شیخان بی سواد مغرور مدعی را

یار امام و رکن این انقلاب خواندیم

خدمتگزار خود را خواندیم انحرافی

آن شیخ فتنه گر را عالیجناب خواندیم

می آید آن یگانه دنیا شود بهاران

این وعده ی خدا را ما در کتاب خواندیم

  • مرتضی

انحراف از شیطان

جمعه, ۴ بهمن ۱۳۹۲، ۰۹:۲۲ ب.ظ
گه ملحد و گه دهری و کافر باشد
گه دشمن خلق و فتنه پرور باشد
باید بچشد عذاب تنهایی را
مردی که ز عصر خود فراتر باشد
(شفیعی کدکنی)


* * *

گه منحرف و باب و بهایی باشد
گه جن‌زده و ضد ولایی باشد
چون سرور خود بنالد از تنهایی
مردی که مذاب عشق مهدی باشد
  • مرتضی

من هم یک اصولگرایم!

دوشنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۲، ۰۱:۴۰ ق.ظ

وقتی در سال هزار و سیصد و شصت و اندی در میان خانواده‌ای مذهبی چشم به جهان گشوده باشی که‌ همه‌شان کارمندانی اتوکشیده، سر به زیر و مبادی آداب باشند و بین این همه فامیل و آشنا، یک نفر بازاری و اهل «بیزینس» هم یافت نشود، وقتی می‌خواهی چند میلیون برای کاری سرمایه‌گذاری کنی و بروی کف بازار با تیزترین و ناتوترین اصناف طرف حساب شوی، وقتی می‌خواهی کاری نو شروع کنی که سابقه چندان زیاد و تجربه خیلی موفقی هم نداشته، نیاز به شریکی اهل «بازار» داری که حسابی از چم و خم بازار و مطلع باشند و مزه دهان کاسب جماعت دستش باشد.

اخلاق در کسب و کار و تجارتوقتی از اولویت اول تا دهم رفقا که دستی در کاسبی دارند کسی حاضر نمی‌شود ریسک این کار را بپذیرد و در جواب پیشنهاد شراکت و درگیری فعالانه با کار، تنها قول کمک و همکاری می‌دهد. و در این میانه ناگهان پستت می‌خورد به رفیقی نه چندان نزدیک، از طایفه‌ی رندان، که در حوزه‌ی مورد بحث از تجارب ذی‌قیمتی برخوردار است و همه جوره حاضر به شراکت و همکاریست، و می‌بینی که چقدر مسئولانه و آینده‌نگرانه از همان «ب»‌ی بسم‌الله در تدارک طرح‌ریزی و نقشه‌کشی برای اینست که چطور به کارکنان و همکاران و مشتری و طرف معامله و خلاصه هرکسی که کارمان بهش افتاد -به قول خودش- رکب بزند(کلاهبرداری نه، رکب، از همان نوعی که در بازار معمول است)، و البته این را هم می‌دانی که اگر بتوانی با اتخاذ چند پولتیک ساده «خودت» را از گزند احتمالی‌اش حفظ کنی، همکاری با این آدم کلی به تو کمک می‌کند، و می‌توانی با طیب خاطر و خیال راحت یک وام هم بگیری و دو سه برابر سرمایه فعلی را به پای کار بریزی، و در خیالت آینده‌ای را تصور کنی که در مقابل فلاش دوربین‌ها سرت را بالا می‌گیری و خود را سرباز ولایت در جبهه نبرد اقتصادی معرفی می‌کنی و... ولی در همین حین به خود می‌آیی، کله‌ات را محکم تکان می‌دهی و به خود نهیب می‌زنی «هی پسر! کجا داری میری؟ پس چی شد اون همه...»

اخلاق‌مداری و ارزش‌مداری در کسب و کار و بازارو سرانجام می‌روی تا One Man Company خودت را با اتکای به نفس و البته تکیه بر قول همکاری کژدار و مریز عده‌ای از رفقا که یا شغل و پیشه‌ی خود را دارند یا خودشان درگیر شروع کسب و کاری هستند، کلنگ بزنی. در چنین حالتی می‌توانی قبول کنی که یک اصولگرا، یک آرمانگرا، یک دیوانه‌ای. و البته باید روزی هزار بار دست به دعا بلند کنی که جور زمانه اصولگراییت را به سرنوشت بعضی اصولگرایی‌ها مختوم نکند.
شعر مربوطه از سعدی:

غم زمانه خورم یا فراغ یار کشم/  به طاقتی که ندارم کدام بار کشم

و جملاتی گهربار از مردی که به خاطر ایمان به اصولش، مجبور شد هشت سال «برخلاف جریان آب» شنا کند، و در این مدت روزی چند نوبت «ترور» شد.
«رمز فلاح و رستگاری این است که انسان اولا بر معیارهای الهی و ارزش‌های الهی محکم بایستد و در ثانی همه کارهایش را برای خدا انجام دهد. این رمز پیروزی است. حتی اگر در همهٔ عالم یک نفر این جوری عمل کند پیروزی حتما با اوست. [...] توکل‌تان بر خدا باشد روی اصول بایستیم هر اتفاقی بخواهد بیفتد، هر گشایشی، هر پیروزی‌ای، هر رفع مشکلی؛ حتی مسائل اقتصادی را ما بخواهیم حل کنیم باید روی اصول بایستیم. کسی برای خدا روی اصول محکم بایستد در خط ولایت محکم حرکت بکند این پیروز قطعی است.»


بعدنوشت: سرانجام کم می‌آوری و با رندی دیگر هم‌پیمان می‌شوی... خدا آخر و عاقبتت را به خیر کناد!

  • مرتضی

عوام‌فریبی آماری در «دولت راستگویان»

دوشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۲، ۰۸:۳۶ ب.ظ

یا «اثبات دروغ بزرگ دولت مبنی بر درآمد سرشار نفتی دولت مهر»

آیا روحانی مرد مناظره با احمدی‌نژاد است؟

بازی با آمار اصلا کار سختی نیست. نیازی نیست برای این که طرف مقابلت رو تخریب کنی، در آمار دست ببری! کافیه یه سری آمار و ارقام تخصصی که فقط برای متخصصین قابل فهم و مقایسه هستن رو برای مردم عادی منتشر کنی. عوامفریبی با استفاده از آمار! این طوری در عین حال که -ظاهرا- دروغ نگفتی، همه‌ی حقیقت رو هم نگفتی.

برای تشخیص رشد یا کاهش آماری، همیشه ارائه یک رقم نهایی کفایت نمی‌کنه. بلکه گاهی باید صدها پارامتر همزمان در نظر گرفته بشن.

یکی از ادعاهای همیشگی جناب روحانی اینه که درآمد دولتهای نهم و دهم از همه‌ی دولتها بیشتر بوده، و به همراهی هاشمی رفسنجانی سعی در ایجاد یک موج رسانه‌ای روی این موضوع دارن. اینجا با کمی دقت متوجه میشیم که این ادعا چیزی بیشتر از یک عوامفریبی نیست. فقط چند تا ضرب و تقسیم ساده روی آمارهای رسمی و تایید شده داریم:

شاخص‌ها / طی دولت‌ها احمـدی خاتمی هاشمی موسوی
درآمد نفتی کل ۸ سال (میلیارد دلار) ۵۵۰ ۲۲۰ ۱۹۰ ۲۴۵
میانگین جمعیت کشور (میلیون نفر) ۷۳،۱ ۶۵،۰ ۵۷،۰ ۴۶،۶
درآمد نفتی هرنفر طی ۸ سال (دلار) ۷،۵۲۳ ۳،۳۸۴ ۳،۳۳۳ ۵،۲۵۷
میانگین قیمت هر اونس طلا (دلار) ۱،۳۰۰ ۳۵۰ ۲۰۰ ۲۲۰
ارزش دلار نسبت به زمان احمدی‌نژاد ۱ ۳.۷۱ برابر ۶.۵ برابر ۵.۹ برابر
درآمد هر نفر (با دلار زمان احمدی‌نژاد) ۷،۵۲۳ ۱۲،۵۵۴ ۲۱،۶۶۴ ۳۱،۰۰۰
درآمد هرنفر نسبت به زمان احمدی‌نژاد ۱ ۱.۶۶ برابر ۲.۸۸ برابر ۴.۱۲ برابر

توضیح جدول

  1. شاخص اول درآمد نفتی کل دولت‌ها طی هشت سال مدیریتشون رو نشون میده . نیازی به توضیح نداره.
  2. دومین شاخص هم توضیح نمی‌خواد، متوسط جمعیت ایران طی هر یک از این دوره‌هاست.
  3. حالا با تقسیم اولی بر دومی، به شاخص سوم می‌رسیم، تا عامل جمعیت را هم در آمارمون دخالت بدیم تا به آماری واقعی‌تر و قابل درک‌تر برسیم. اما باز هم این آمار برای قضاوت نهایی کافی نیست، چرا که دلار، اگر چه یکی از اصلی‌ترین ارزهای جهان هست، اما هر کسی کمی از اقتصاد سر دربیاره، این مساله‌ی ساده رو می‌دونه که پول به خودی خود ارزشی نداره و «پشتوانه»‌ی اون که معمولا طلاست، به اون ارزش میده. پس ارزش پول رو باید بر اساس طلا سنجید.
  4. به همین خاطر در شاخص چهارم نرخ برابری دلار در مقابل طلا رو داریم، که نشون میده در دولت احمدی دلار به شدت بی‌ارزش شده.
  5. شاخص پنجم(ارزش دلار نسبت به زمان احمدی‌نژاد)، از تقسیم عدد 1300 (قیمت هر اونس طلای زمان احمدی) بر هر یک از اعداد ذکرشده در شاخص چهارم به دست اومده.
  6. حالا این شاخص رو میشه به عنوان یک ضریب برای آمارهای شاخص سوم استفاده کرد، تا ما رو به شاخص ششم برسونه، یعنی درآمد هشت ساله‌ی هر ایرانی، در زمان هر یک از دولت‌ها، بر حسب دلاری با یک ارزش یکسان. یعنی همه رو بر اساس دلار زمان احمدی‌نژاد می‌سنجیم تا به یک مقایسه‌ی عادلانه برسیم.
  7. با سنجیدن نسبت بین آمارهای شاخص ششم در دولت‌های قبلی نسبت به احمدی‌نژاد، به آخرین شاخص می‌رسیم...

نتیجه‌گیری

نسبت درآمد نفتی دولت‌های قبلی نسبت به دولت مهر:

  • خاتمی: 1.66 برابر
  • هاشمی: 2.88 برابر
  • موسوی: 4.12 برابر

با این حساب می‌بینیم بر خلاف ادعاهای حسن روحانی، دولت مهر کم‌ترین درآمد نفتی رو داشته. (و این دولت‌های قبلی هستن که باید در مقابل این سوال پاسخگو باشند که چرا دولت مهر با داشتن کمترین درآمد نفتی، باز هم از نظر گسترش و رشد زیرساخت‌های عمرانی و صنعتی، از سد و بنادر گرفته تا کارخانجات و مسکن، گاهی با تمام دولت‌های قبلی برابری می‌کنه؟)

+ کوچک‌زاده: خزانه خالی یعنی چه؟ (با آمار مستند)
____________________
تذکر: عنوان قبلی، «پوپولیسم آماری» بود، که به تذکر یکی از دوستان تعویض شد. پوپولیسم(مردم‌گرایی،مردم‌انگیزی) اصطلاحیه که از طرف مدافعان نخبه‌گرایی سیاسی(مخالفان توده‌گرایی)، برای  فرافکنی و مبارزه با جنبش‌های ‌مردمی ابداع شده، با این هدف که تصویری زشت و فریب‌کارانه از رهبران توده‌گرایی به نمایش بگذاره. مخالفان جنبش‌های مردمی، خصوصیاتی مثل امپریالیسم‌ستیزی و اعتقاد به نیروی مردمی مستقل از هرگونه حزب و تشکل سیاسی رو از نشانه‌های پوپولیسم برمی‌شمرن و همه‌ی این‌ها رو در راستای عوامفریبی و برانگیختن احساسات مردم جهت رسیدن به قدرت  ارزیابی می‌کنن. شخصا دیگه از این اصطلاح استفاده نمی‌کنم.
پ‌ن۱: ایده و آمارها برگرفته از مطلبی از دولت بهار
پ‌ن۲: کد و تصویر جدول جهت بازنشر
  • مرتضی

در مصاحبه تلویزیونی روحانی که قرار بود به گزارش عملکرد 100 روزه اختصاص داشته باشد، نکاتی توجهم را جلب کرد که بد ندیدم به اشتراک بگذارم.
روحانی با طمانینه خاصی حرف می‌زند، حالتی «قانع کننده» و «مجاب کننده»، و «همراه‌کننده» در شخصیت و نگاه و تن صدا و تک‌تک حرکات دارد. این مهارت شخصیتی در کنار به‌کارگیری جملاتی حساب شده که کمتر کسی می‌تواند اشکالی بر شفافیت یا منطقی بودن آن وارد کند، به روحانی کمک می‌کند افکار عمومی را به نفع خود کنترل کند. مسلما صحبت از هوش عاطفی (EQ) نیست، که احمدی‌نژاد از این موهبت و ملزومات آن که شامل صداقت، همدلی، و خیرخواهیست، کم‌بهره نبود. این حالت حسن روحانی، ایضا با «والایی شخصیت» هم ارتباط چندانی ندارد، چرا که شخصا معتقدم از این حیث روحانی در بین سایر کاندیداها موقعیت چندانی نداشت، حتی سعید جلیلی هم با آن شخصیت پخته‌ی خود، به هیچ وجه قابل مقایسه با شخصیت والایی چون احمدی‌نژاد نبود. اما چیزی که در روحانی وجود دارد نوعی مهارت تاثیرگذاری است که البته تا حدی هم نشات گرفته از سابقه‌ی طولانی سخنوری اوست. می‌توان این طور گفت که روحانی رفتار و بیانی «راست‌نما» دارد، که به بهترین نحو در این جمله از اون تجلی می‌‌یابد:«نمی‌توانم حقایق را به مردم نگویم». این ویژگی به او این توانایی را می‌دهد که در کمال خونسردی هر ادعایی -حتی سست و غیرقابل اعتنا- را بر زبان بیاورد.

اما با وجود تمام این مهارت‌ها، اگر مجری اراده کند می‌تواند به راحتی طرف مقابلش را در وضعیتی قرار دهد که چنین مهارت و تسلطی هم کمک چندانی به او نکند، وضعیتی که تنها یک چیز به دادش می‌رسد: صداقت.
از این لحاظ صدا و سیما واقعا نامناسب‌ترین گزینه‌ها را برای مجری‌گری این برنامه انتخاب کرد. که البته با توجه به کلیپ -انتخاباتی!- که پیش از شروع صحبت‌ها پخش شد می‌توان نتبجه گرفت تلویزیون قصد دارد برای رئیس‌جمهور سنگ تمام بگذارد، هر بیننده‌ی غیرمطلعی گمان خواهد برد که صدا و سیمای ایران یک تلویزیون دولتیست! فضای حاکم بر گفتگو هیچ تعجبی نداشت، اگر می‌دانستیم یکی از مجری‌ها هنوز جوهر امضای حکمش در دولت روحانی خشک نشده بود. گویا شرط ادب و مروت نبود که رئیس خود را به سین‌جیم بکشاند.
از این که بگذریم، شهیدی‌فرد هم انصافا برای روحانی کم نگذاشت. گذشته از عدول از وظیفه و نقش واقعی‌اش در چنین برنامه‌ای، این مجری در طول این «تاک‌شو» بارها در طفره رفتن از موضوع برنامه و پرداختن به نقد -همان سیاهنمایی- دولت سابق با روحانی با تدبیر ما همراه شد. او نظرات تند و یکطرفه‌ی «شخصی» خودش را در بررسی فضای فرهنگی کشور چنان دخالت داد که به هیچ وجه زیبنده‌ی شخصیتی که از یک مجری انتظار می‌رود نبود. جایی از برنامه چنان تحت تاثیر مهارت سخنوری رئیس دولت قرار گرفته بود که نتوانست ذوق‌زدگی‌اش را از این موضوع پنهان کند و با آب و تاب زیادی روحانی را از این بابت ستود.

از باب مقایسه با احمدی‌نژاد، شاید در این مورد بتوان این اشکال را بر احمدی‌نژاد و تیمش وارد دانست که خود انتقادی را جایز نمی‌دانستند، و شاید نمی‌خواستند بر آتش پروپاگاندای بی‌رحمانه در جهت تخریب خود -که از جانب دوستان رئیس جمهور فعلی هدایت میشد- بِدَمند. که البته این یک اشتباه بزرگ بود، چنان که رهبر انقلاب در دیدار هیئت دولت گفته بودند:

نقاط قوّت را براى مردم بیان کنید، نقاط ضعف خودتان را هم بیان کنید؛ این مهم است، این تأثیر میگذارد. امروز مثلاً در بین گزارشهاى دوستان، من مواردى را دیدم که به نقطه‌ى ضعف اشاره کردند؛ منتها با این بیان که «این کارها باید انجام بگیرد». این «باید» نشان دهنده‌ى نیاز به کارى است که باید بشود و نشده. این را صریح بگوئید. بگوئید این کار را باید میکردیم، تا حالا نتوانستیم بکنیم. کسى بر اساس نتوانستن، کسى را مؤاخذه نخواهد کرد. میگوید خب، در قبال این ده تا کارى که انجام گرفته، این دو تا، سه تا، پنج تا کار هم انجام نگرفته؛ بنا داریم اینها را هم انجام بدهیم. این را بیان کنید، این را صریحاً بگوئید؛ اشکالى ندارد. ترس از این نداشته باشید که فلان منتقدى که احیاناً ممکن است مغرض هم باشد، حرفش با حرف شما تطبیق کند؛ خب بکند، چه اشکالى دارد؟ بگوئید بله، این انتقادى که به ما میکنند، وارد است. این را مطرح کنید، منتها بگوئید ما تصمیم داریم این را برطرف کنیم. بگوئید این کارها را کرده‌ایم، این کارها را هم خواهیم کرد. این توصیه‌ى من است. (دیدار با دولت 1390/06/06)
برگردیم به گفتگوی تلویزیونی. روحانی به طرز عجیبی که نمی‌دانستی به شوخی بگیری یا جدی، با فضاسازی و لحن خاصی گفت احساس می‌کند از وقتی که آمده فضای آرامش و امید در کشور حاکم شده، و جالب‌تر این که در این مورد از مجری‌ها هم تایید می‌خواست که: شما هم متوجه این موضوع شدید؟ روحانی که قبلا ادعا می‌کرد نه ید بیضا دارد و نه عصای موسی، بس که طی این مدت تعریف شنیده بود لابد احساس کرده دم مسیحا دارد که این طور احساس تاثیرگذاری بر جو کشور کرده... حتی موفقیت نسبی در توافق با غرب را تماما مصادره کرد، موفقیتی که لابد با دستاوردهای هسته‌ای و نظامی ما طی سال‌هایی که دولت قبلی سر کار بود و البته شرایط کنونی سوریه کمترین ارتباطی نداشته، بلکه به مدد کاریزما و قدرت تاثیرگذاری شخصیتی، و یا به کمک ریش پروفسوری و نیتیو اکسنت حرف زدن برخی به دست آمده... خواندن نظرات لیدر جریان انحرافی، جناب مهندس مشایی «دامّت‌انحِرافُه‌الجَمیل» در مورد مذاکرات هسته‌ای، ذهن‌ها را در مورد سوالات زیادی در این باب روشن می‌کند.

در ادامه، شیخ خوش سخن با اعتماد به نفس خیلی بالایی موفقیت‌های ورزشی اخیر را هم مدیون همین فضای تخیلی تلقینی خود تلقی کرد. که البته محمد عباسی، وزیر ورزش دولت مهر پاسخی کوبنده و منطقی نثارش کرد.

همه‌ی حرف روحانی این بود که عامل حاکم شدن این فضای گل و بلبل و خوش و خرم، بیرون کشیدن پای مسائل سیاسی و امنیتی از حوزه فرهنگ و ورزش بوده(همان ایده‌ی پوپولیستی ابداعی جناب سریع‌القلم که البته شیخ شوخ یادی از او کردند). چنین ادعاهایی برای کسی که از مشی بسته و محافظه‌کارانه حزب متبوع روحانی اطلاع داشته باشد عجیب و غیر قابل باور است. در این مورد محمد عباسی در جوابیه‌اش پاسخ زیبایی با این مضمون داده که: من و همکارانم -وزرای فرهنگ و آموزش و پرورش- که سابقه‌ای جز تدریس در دانشگاه نداشته‌ایم، نهایتا «بسیجی» هم بوده‌ایم! اما این شخصِ جنابعالی و اعضای کابینه‌تان هستید که رزومه‌تان پر است از مشاغل امنیتی و فعالیت‌های گسترده‌ی سیاسی!
  • مرتضی

یک بازی بی عیب و نقص

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲، ۰۴:۰۸ ب.ظ

ریشه تمام ضعف‌های کشور و مشکلات مردم، باندیه به رهبری اکبر هاشمی رفسنجانی.

با این گزاره خیلی هم موافق نیستم. اما بررسی چند انتخابات اخیر ما رو به نتایج جالبی میرسونه: سال 76 مردم برای خروج از فضای بسته و جو خفقان شکل گرفته در زمان محافظه‌کاران  تحت زعامت اکبر هاشمی، به مردی رای دادند که نوید آسمانی آبی و هوایی آزاد می‌داد. اگر قبول نکنیم احمدی نژاد 84 محصول اعتراض مردم بود به اشرافیت و بی توجهی به محرومین، که به زعم حقیر از رهاوردهای دوران سازندگی بود، کسی نمی‌تونه انکار کند که احمدی‌نژاد ورژن 2009 محصول تحریک احساسات مردم و ایجاد علامتهای سوال بزرگ در ذهن توده‌ها درباره این باند مخوف و مرموز بود.

این واقعیت که نسخه‌ی بهبود‌یافته و نهایی احمدی‌نژاد، مردی به نام جلیلی با (+تقریبا)  همان آرمان‌ها، ولی با تکمیل بعضی نواقص اساسی موجود در نسخه قبلی خودش، در معرض انتخاب همان مردم قرار گرفت و بازخوردی به مراتب کمتر دریافت کرد، مهر تاییدیه بر درستی همین نظریه، یعنی آنتی‌هاشمی بودن انتخابات 88. به این معنی که صرف این که احمدی‌نژاد آنتی‌تز هاشمی بود به مراتب برای مردم مهم‌تر از چیستی تز احمدی نژاد بود.

و نکته تامل برانگیز داستان اینه: امروز دست روزگار و البته کارگردانی خوب صحنه، همان مردم رو در بازی‌ای قرار داد که نتیجه‌اش برگزیدن مردیست که به گفته خودش حاضر بوده تمام زمان فیلم انتخاباتیش رو به سخنرانی هاشمی اختصاص بده. و این یعنی خیلی از ما و حتی نخبگان ما در تلقی از خود دچار اشتباه بزرگی شدیم. ملت ما هنوز راه زیادی در پیش داره.

و من، امروز، در این لحظه‌ی "تاریخی"، آغاز سال یکهزار و سیصد و شصت و هشت را اعلام نموده و به همه ایرانیان شادباش عرض می‌کنم! (دقیقا با همون لحن و همون سبک ترسوندن مردم از کلیتی به نام احمدی‌نژاد)


پ ن: اون روزی که من رئیس جمهور بشم، لایحه‌ای ارائه خواهم کرد که به موجب آن حداقل سن رای به 22 سال افزایش پیدا خواهد کرد.

پ ن2: داداش میگه اگر چه با ولایتی بودم، اما بازم خدا رو شکر، دوران مدیرانی مثل رئیس ریشو و چفیه به دوش ولی ناکارآمد دانشگاه ما به سر رسید. میگم آره خوشحال باش، به زودی یک انتلکتوئل ترگل‌مرگل شش‌تیغه‌ی پرافاده و عقده‌ای رو به عنوان روشنفکر بهتون قالب می‌کنن که در ناکارآمدی و تحجر نسبت به عقاید خودش با اون دکتر ریشو فرق بخصوصی نداره، اون وقت می‌بینمت.

چند ماه بعد: دیدگاهم درباره جلیلی کمی عوض شده.

  • ۲ نظر
  • ۲۷ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۰۸
  • مرتضی

عرش الهی را لرزاندی مرد!

چهارشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۱، ۰۵:۲۱ ب.ظ

در پیشگاه خدای اینان دست دادن با پیرزنی 85 ساله گناهیه بس نابخشودنی که سقف آسمون رو به زمین میاره و ریشه‌ی عفت و عصمت رو از جهان برمی‌داره. آدمایی که دین‌داری رو در مقابل انسانیت قرار میدن!
اینا همونایی هستن که بخشنامه‌ها زدن درباره لزوم استفاده از پیراهن قهوه‌ای آستین بلند...
اینا همون کوته فکرایی هستن که پوشیدن شلوار جین و تی‌شرت رو برای نسل ایکس تبدیل به رویایی دست نیافتنی کردن.
مبارز بوسنیایی، بالکان، آوینی، جلد مجله سوره، تهاجم فرهنگی، تجاوز صرب‌هااین‌ها همونایی هستن که متعصبانه عکس روی جلد مجله‌ سوره که پیامی جز نفوذ پیام انقلاب ایران در اروپا نداره رو "تهاجم فرهنگی" قلمداد می‌کنن و وزیر ارشاد‌شون شخصا مرتضی آوینی رو به خاطر این عکس توبیخ می‌کنه! برای موهای بلند و عینک دودی.
این‌ها همون‌هایی هستن که سی سال با دگم بازی‌هاشون خیلی‌ها رو از خیلی اعتقاداتشون بیزار کردن.
بله، اینها کسانی که در یک دنیای دوقطبی رنگ قرمز شوروی‌ها رو صرفا برای اعلام ضدیت با امپریالیسم انتخاب کردن رو کمونیست و زندیق و طبعا نجس میدونن!

 

بعدنویس: الان حس می‌کنم دارم با اون‌هایی که سال 76 آقای شکلاتی رو روی کار آوردن هم‌ذات پنداری می‌کنم... گاهی آدما برای تغییر وضع موجود خیلی خوشبینانه به هر چهره‌ی تازه‌ای اعتماد میکنن. راستی اگر اشتباه نکنم اون وزیر ارشاد همین آقا بوده...

  • ۰ نظر
  • ۲۳ اسفند ۹۱ ، ۱۷:۲۱
  • مرتضی