نقطه‌ی تامل

بی‌تامل زینهار از نقطه‌ی دل نگذری/ زین سواد اعظم اسرار غافل نگذری

نقطه‌ی تامل

بی‌تامل زینهار از نقطه‌ی دل نگذری/ زین سواد اعظم اسرار غافل نگذری

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دگرگونی» ثبت شده است

از شطحیات انحرافیون

سه شنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۲، ۰۴:۳۵ ب.ظ
سروده‌ی عمیق و بسیار زیبایی از یگانه. در چند بیت کوتاه تصویری روشن از جامعه‌ی ما و کژراهه‌ای که رفتیم ارائه داده! (زَیّد الله اِنْحِرافُه)

هر جزوه ای نوشتند ما با شتاب خواندیم
هر خطی از خطا بود ما با عذاب خواندیم

با تشنگی کنار این چشمه کار کردیم
آن سوی تر نرفتیم، آن را سراب خواندیم

اشعار شاعران را با اضطراب و تشویش
در زیر دوش حمام یا مستراب خواندیم

از بخت تیره ی ما رنگ سیاه ماتم

مرسوم گشت و ما نیز آن را حجاب خواندیم

شیخان بی سواد مغرور مدعی را

یار امام و رکن این انقلاب خواندیم

خدمتگزار خود را خواندیم انحرافی

آن شیخ فتنه گر را عالیجناب خواندیم

می آید آن یگانه دنیا شود بهاران

این وعده ی خدا را ما در کتاب خواندیم

  • مرتضی

من هم یک اصولگرایم!

دوشنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۲، ۰۱:۴۰ ق.ظ

وقتی در سال هزار و سیصد و شصت و اندی در میان خانواده‌ای مذهبی چشم به جهان گشوده باشی که‌ همه‌شان کارمندانی اتوکشیده، سر به زیر و مبادی آداب باشند و بین این همه فامیل و آشنا، یک نفر بازاری و اهل «بیزینس» هم یافت نشود، وقتی می‌خواهی چند میلیون برای کاری سرمایه‌گذاری کنی و بروی کف بازار با تیزترین و ناتوترین اصناف طرف حساب شوی، وقتی می‌خواهی کاری نو شروع کنی که سابقه چندان زیاد و تجربه خیلی موفقی هم نداشته، نیاز به شریکی اهل «بازار» داری که حسابی از چم و خم بازار و مطلع باشند و مزه دهان کاسب جماعت دستش باشد.

اخلاق در کسب و کار و تجارتوقتی از اولویت اول تا دهم رفقا که دستی در کاسبی دارند کسی حاضر نمی‌شود ریسک این کار را بپذیرد و در جواب پیشنهاد شراکت و درگیری فعالانه با کار، تنها قول کمک و همکاری می‌دهد. و در این میانه ناگهان پستت می‌خورد به رفیقی نه چندان نزدیک، از طایفه‌ی رندان، که در حوزه‌ی مورد بحث از تجارب ذی‌قیمتی برخوردار است و همه جوره حاضر به شراکت و همکاریست، و می‌بینی که چقدر مسئولانه و آینده‌نگرانه از همان «ب»‌ی بسم‌الله در تدارک طرح‌ریزی و نقشه‌کشی برای اینست که چطور به کارکنان و همکاران و مشتری و طرف معامله و خلاصه هرکسی که کارمان بهش افتاد -به قول خودش- رکب بزند(کلاهبرداری نه، رکب، از همان نوعی که در بازار معمول است)، و البته این را هم می‌دانی که اگر بتوانی با اتخاذ چند پولتیک ساده «خودت» را از گزند احتمالی‌اش حفظ کنی، همکاری با این آدم کلی به تو کمک می‌کند، و می‌توانی با طیب خاطر و خیال راحت یک وام هم بگیری و دو سه برابر سرمایه فعلی را به پای کار بریزی، و در خیالت آینده‌ای را تصور کنی که در مقابل فلاش دوربین‌ها سرت را بالا می‌گیری و خود را سرباز ولایت در جبهه نبرد اقتصادی معرفی می‌کنی و... ولی در همین حین به خود می‌آیی، کله‌ات را محکم تکان می‌دهی و به خود نهیب می‌زنی «هی پسر! کجا داری میری؟ پس چی شد اون همه...»

اخلاق‌مداری و ارزش‌مداری در کسب و کار و بازارو سرانجام می‌روی تا One Man Company خودت را با اتکای به نفس و البته تکیه بر قول همکاری کژدار و مریز عده‌ای از رفقا که یا شغل و پیشه‌ی خود را دارند یا خودشان درگیر شروع کسب و کاری هستند، کلنگ بزنی. در چنین حالتی می‌توانی قبول کنی که یک اصولگرا، یک آرمانگرا، یک دیوانه‌ای. و البته باید روزی هزار بار دست به دعا بلند کنی که جور زمانه اصولگراییت را به سرنوشت بعضی اصولگرایی‌ها مختوم نکند.
شعر مربوطه از سعدی:

غم زمانه خورم یا فراغ یار کشم/  به طاقتی که ندارم کدام بار کشم

و جملاتی گهربار از مردی که به خاطر ایمان به اصولش، مجبور شد هشت سال «برخلاف جریان آب» شنا کند، و در این مدت روزی چند نوبت «ترور» شد.
«رمز فلاح و رستگاری این است که انسان اولا بر معیارهای الهی و ارزش‌های الهی محکم بایستد و در ثانی همه کارهایش را برای خدا انجام دهد. این رمز پیروزی است. حتی اگر در همهٔ عالم یک نفر این جوری عمل کند پیروزی حتما با اوست. [...] توکل‌تان بر خدا باشد روی اصول بایستیم هر اتفاقی بخواهد بیفتد، هر گشایشی، هر پیروزی‌ای، هر رفع مشکلی؛ حتی مسائل اقتصادی را ما بخواهیم حل کنیم باید روی اصول بایستیم. کسی برای خدا روی اصول محکم بایستد در خط ولایت محکم حرکت بکند این پیروز قطعی است.»


بعدنوشت: سرانجام کم می‌آوری و با رندی دیگر هم‌پیمان می‌شوی... خدا آخر و عاقبتت را به خیر کناد!

  • مرتضی

شرایط

جمعه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۱، ۰۳:۲۷ ب.ظ

گاهی مجبوری چند ساعت تو کانال فاضلاب پیاده‌روی کنی و وقتی از اون فضا بیرون میای دیگه معنای کثافت برات عوض شده و فضولات به جا مونده روی لباس‌هات دیگه خیلی اذیتت نمی‌کنه.

***

گاهی مجبوری مدتی در چنان محیط متعفنی کار کنی که وقتی میری سرویس بهداشتی، چند دقیقه بیشتر موندن اون تو  رو غنیمت می‌شمری، تا بتونی تو هوای پاک و سالم اونجا فقط چند تا نفس عمیق بکشی...

***

گاهی زندگی با آدم چه‌ها که نمی‌کنه!

  • ۳ نظر
  • ۱۸ اسفند ۹۱ ، ۱۵:۲۷
  • مرتضی