نقطه‌ی تامل

بی‌تامل زینهار از نقطه‌ی دل نگذری/ زین سواد اعظم اسرار غافل نگذری

نقطه‌ی تامل

بی‌تامل زینهار از نقطه‌ی دل نگذری/ زین سواد اعظم اسرار غافل نگذری

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رسانه» ثبت شده است

عوام‌فریبی آماری در «دولت راستگویان»

دوشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۲، ۰۸:۳۶ ب.ظ

یا «اثبات دروغ بزرگ دولت مبنی بر درآمد سرشار نفتی دولت مهر»

آیا روحانی مرد مناظره با احمدی‌نژاد است؟

بازی با آمار اصلا کار سختی نیست. نیازی نیست برای این که طرف مقابلت رو تخریب کنی، در آمار دست ببری! کافیه یه سری آمار و ارقام تخصصی که فقط برای متخصصین قابل فهم و مقایسه هستن رو برای مردم عادی منتشر کنی. عوامفریبی با استفاده از آمار! این طوری در عین حال که -ظاهرا- دروغ نگفتی، همه‌ی حقیقت رو هم نگفتی.

برای تشخیص رشد یا کاهش آماری، همیشه ارائه یک رقم نهایی کفایت نمی‌کنه. بلکه گاهی باید صدها پارامتر همزمان در نظر گرفته بشن.

یکی از ادعاهای همیشگی جناب روحانی اینه که درآمد دولتهای نهم و دهم از همه‌ی دولتها بیشتر بوده، و به همراهی هاشمی رفسنجانی سعی در ایجاد یک موج رسانه‌ای روی این موضوع دارن. اینجا با کمی دقت متوجه میشیم که این ادعا چیزی بیشتر از یک عوامفریبی نیست. فقط چند تا ضرب و تقسیم ساده روی آمارهای رسمی و تایید شده داریم:

شاخص‌ها / طی دولت‌ها احمـدی خاتمی هاشمی موسوی
درآمد نفتی کل ۸ سال (میلیارد دلار) ۵۵۰ ۲۲۰ ۱۹۰ ۲۴۵
میانگین جمعیت کشور (میلیون نفر) ۷۳،۱ ۶۵،۰ ۵۷،۰ ۴۶،۶
درآمد نفتی هرنفر طی ۸ سال (دلار) ۷،۵۲۳ ۳،۳۸۴ ۳،۳۳۳ ۵،۲۵۷
میانگین قیمت هر اونس طلا (دلار) ۱،۳۰۰ ۳۵۰ ۲۰۰ ۲۲۰
ارزش دلار نسبت به زمان احمدی‌نژاد ۱ ۳.۷۱ برابر ۶.۵ برابر ۵.۹ برابر
درآمد هر نفر (با دلار زمان احمدی‌نژاد) ۷،۵۲۳ ۱۲،۵۵۴ ۲۱،۶۶۴ ۳۱،۰۰۰
درآمد هرنفر نسبت به زمان احمدی‌نژاد ۱ ۱.۶۶ برابر ۲.۸۸ برابر ۴.۱۲ برابر

توضیح جدول

  1. شاخص اول درآمد نفتی کل دولت‌ها طی هشت سال مدیریتشون رو نشون میده . نیازی به توضیح نداره.
  2. دومین شاخص هم توضیح نمی‌خواد، متوسط جمعیت ایران طی هر یک از این دوره‌هاست.
  3. حالا با تقسیم اولی بر دومی، به شاخص سوم می‌رسیم، تا عامل جمعیت را هم در آمارمون دخالت بدیم تا به آماری واقعی‌تر و قابل درک‌تر برسیم. اما باز هم این آمار برای قضاوت نهایی کافی نیست، چرا که دلار، اگر چه یکی از اصلی‌ترین ارزهای جهان هست، اما هر کسی کمی از اقتصاد سر دربیاره، این مساله‌ی ساده رو می‌دونه که پول به خودی خود ارزشی نداره و «پشتوانه»‌ی اون که معمولا طلاست، به اون ارزش میده. پس ارزش پول رو باید بر اساس طلا سنجید.
  4. به همین خاطر در شاخص چهارم نرخ برابری دلار در مقابل طلا رو داریم، که نشون میده در دولت احمدی دلار به شدت بی‌ارزش شده.
  5. شاخص پنجم(ارزش دلار نسبت به زمان احمدی‌نژاد)، از تقسیم عدد 1300 (قیمت هر اونس طلای زمان احمدی) بر هر یک از اعداد ذکرشده در شاخص چهارم به دست اومده.
  6. حالا این شاخص رو میشه به عنوان یک ضریب برای آمارهای شاخص سوم استفاده کرد، تا ما رو به شاخص ششم برسونه، یعنی درآمد هشت ساله‌ی هر ایرانی، در زمان هر یک از دولت‌ها، بر حسب دلاری با یک ارزش یکسان. یعنی همه رو بر اساس دلار زمان احمدی‌نژاد می‌سنجیم تا به یک مقایسه‌ی عادلانه برسیم.
  7. با سنجیدن نسبت بین آمارهای شاخص ششم در دولت‌های قبلی نسبت به احمدی‌نژاد، به آخرین شاخص می‌رسیم...

نتیجه‌گیری

نسبت درآمد نفتی دولت‌های قبلی نسبت به دولت مهر:

  • خاتمی: 1.66 برابر
  • هاشمی: 2.88 برابر
  • موسوی: 4.12 برابر

با این حساب می‌بینیم بر خلاف ادعاهای حسن روحانی، دولت مهر کم‌ترین درآمد نفتی رو داشته. (و این دولت‌های قبلی هستن که باید در مقابل این سوال پاسخگو باشند که چرا دولت مهر با داشتن کمترین درآمد نفتی، باز هم از نظر گسترش و رشد زیرساخت‌های عمرانی و صنعتی، از سد و بنادر گرفته تا کارخانجات و مسکن، گاهی با تمام دولت‌های قبلی برابری می‌کنه؟)

+ کوچک‌زاده: خزانه خالی یعنی چه؟ (با آمار مستند)
____________________
تذکر: عنوان قبلی، «پوپولیسم آماری» بود، که به تذکر یکی از دوستان تعویض شد. پوپولیسم(مردم‌گرایی،مردم‌انگیزی) اصطلاحیه که از طرف مدافعان نخبه‌گرایی سیاسی(مخالفان توده‌گرایی)، برای  فرافکنی و مبارزه با جنبش‌های ‌مردمی ابداع شده، با این هدف که تصویری زشت و فریب‌کارانه از رهبران توده‌گرایی به نمایش بگذاره. مخالفان جنبش‌های مردمی، خصوصیاتی مثل امپریالیسم‌ستیزی و اعتقاد به نیروی مردمی مستقل از هرگونه حزب و تشکل سیاسی رو از نشانه‌های پوپولیسم برمی‌شمرن و همه‌ی این‌ها رو در راستای عوامفریبی و برانگیختن احساسات مردم جهت رسیدن به قدرت  ارزیابی می‌کنن. شخصا دیگه از این اصطلاح استفاده نمی‌کنم.
پ‌ن۱: ایده و آمارها برگرفته از مطلبی از دولت بهار
پ‌ن۲: کد و تصویر جدول جهت بازنشر
  • مرتضی

در مصاحبه تلویزیونی روحانی که قرار بود به گزارش عملکرد 100 روزه اختصاص داشته باشد، نکاتی توجهم را جلب کرد که بد ندیدم به اشتراک بگذارم.
روحانی با طمانینه خاصی حرف می‌زند، حالتی «قانع کننده» و «مجاب کننده»، و «همراه‌کننده» در شخصیت و نگاه و تن صدا و تک‌تک حرکات دارد. این مهارت شخصیتی در کنار به‌کارگیری جملاتی حساب شده که کمتر کسی می‌تواند اشکالی بر شفافیت یا منطقی بودن آن وارد کند، به روحانی کمک می‌کند افکار عمومی را به نفع خود کنترل کند. مسلما صحبت از هوش عاطفی (EQ) نیست، که احمدی‌نژاد از این موهبت و ملزومات آن که شامل صداقت، همدلی، و خیرخواهیست، کم‌بهره نبود. این حالت حسن روحانی، ایضا با «والایی شخصیت» هم ارتباط چندانی ندارد، چرا که شخصا معتقدم از این حیث روحانی در بین سایر کاندیداها موقعیت چندانی نداشت، حتی سعید جلیلی هم با آن شخصیت پخته‌ی خود، به هیچ وجه قابل مقایسه با شخصیت والایی چون احمدی‌نژاد نبود. اما چیزی که در روحانی وجود دارد نوعی مهارت تاثیرگذاری است که البته تا حدی هم نشات گرفته از سابقه‌ی طولانی سخنوری اوست. می‌توان این طور گفت که روحانی رفتار و بیانی «راست‌نما» دارد، که به بهترین نحو در این جمله از اون تجلی می‌‌یابد:«نمی‌توانم حقایق را به مردم نگویم». این ویژگی به او این توانایی را می‌دهد که در کمال خونسردی هر ادعایی -حتی سست و غیرقابل اعتنا- را بر زبان بیاورد.

اما با وجود تمام این مهارت‌ها، اگر مجری اراده کند می‌تواند به راحتی طرف مقابلش را در وضعیتی قرار دهد که چنین مهارت و تسلطی هم کمک چندانی به او نکند، وضعیتی که تنها یک چیز به دادش می‌رسد: صداقت.
از این لحاظ صدا و سیما واقعا نامناسب‌ترین گزینه‌ها را برای مجری‌گری این برنامه انتخاب کرد. که البته با توجه به کلیپ -انتخاباتی!- که پیش از شروع صحبت‌ها پخش شد می‌توان نتبجه گرفت تلویزیون قصد دارد برای رئیس‌جمهور سنگ تمام بگذارد، هر بیننده‌ی غیرمطلعی گمان خواهد برد که صدا و سیمای ایران یک تلویزیون دولتیست! فضای حاکم بر گفتگو هیچ تعجبی نداشت، اگر می‌دانستیم یکی از مجری‌ها هنوز جوهر امضای حکمش در دولت روحانی خشک نشده بود. گویا شرط ادب و مروت نبود که رئیس خود را به سین‌جیم بکشاند.
از این که بگذریم، شهیدی‌فرد هم انصافا برای روحانی کم نگذاشت. گذشته از عدول از وظیفه و نقش واقعی‌اش در چنین برنامه‌ای، این مجری در طول این «تاک‌شو» بارها در طفره رفتن از موضوع برنامه و پرداختن به نقد -همان سیاهنمایی- دولت سابق با روحانی با تدبیر ما همراه شد. او نظرات تند و یکطرفه‌ی «شخصی» خودش را در بررسی فضای فرهنگی کشور چنان دخالت داد که به هیچ وجه زیبنده‌ی شخصیتی که از یک مجری انتظار می‌رود نبود. جایی از برنامه چنان تحت تاثیر مهارت سخنوری رئیس دولت قرار گرفته بود که نتوانست ذوق‌زدگی‌اش را از این موضوع پنهان کند و با آب و تاب زیادی روحانی را از این بابت ستود.

از باب مقایسه با احمدی‌نژاد، شاید در این مورد بتوان این اشکال را بر احمدی‌نژاد و تیمش وارد دانست که خود انتقادی را جایز نمی‌دانستند، و شاید نمی‌خواستند بر آتش پروپاگاندای بی‌رحمانه در جهت تخریب خود -که از جانب دوستان رئیس جمهور فعلی هدایت میشد- بِدَمند. که البته این یک اشتباه بزرگ بود، چنان که رهبر انقلاب در دیدار هیئت دولت گفته بودند:

نقاط قوّت را براى مردم بیان کنید، نقاط ضعف خودتان را هم بیان کنید؛ این مهم است، این تأثیر میگذارد. امروز مثلاً در بین گزارشهاى دوستان، من مواردى را دیدم که به نقطه‌ى ضعف اشاره کردند؛ منتها با این بیان که «این کارها باید انجام بگیرد». این «باید» نشان دهنده‌ى نیاز به کارى است که باید بشود و نشده. این را صریح بگوئید. بگوئید این کار را باید میکردیم، تا حالا نتوانستیم بکنیم. کسى بر اساس نتوانستن، کسى را مؤاخذه نخواهد کرد. میگوید خب، در قبال این ده تا کارى که انجام گرفته، این دو تا، سه تا، پنج تا کار هم انجام نگرفته؛ بنا داریم اینها را هم انجام بدهیم. این را بیان کنید، این را صریحاً بگوئید؛ اشکالى ندارد. ترس از این نداشته باشید که فلان منتقدى که احیاناً ممکن است مغرض هم باشد، حرفش با حرف شما تطبیق کند؛ خب بکند، چه اشکالى دارد؟ بگوئید بله، این انتقادى که به ما میکنند، وارد است. این را مطرح کنید، منتها بگوئید ما تصمیم داریم این را برطرف کنیم. بگوئید این کارها را کرده‌ایم، این کارها را هم خواهیم کرد. این توصیه‌ى من است. (دیدار با دولت 1390/06/06)
برگردیم به گفتگوی تلویزیونی. روحانی به طرز عجیبی که نمی‌دانستی به شوخی بگیری یا جدی، با فضاسازی و لحن خاصی گفت احساس می‌کند از وقتی که آمده فضای آرامش و امید در کشور حاکم شده، و جالب‌تر این که در این مورد از مجری‌ها هم تایید می‌خواست که: شما هم متوجه این موضوع شدید؟ روحانی که قبلا ادعا می‌کرد نه ید بیضا دارد و نه عصای موسی، بس که طی این مدت تعریف شنیده بود لابد احساس کرده دم مسیحا دارد که این طور احساس تاثیرگذاری بر جو کشور کرده... حتی موفقیت نسبی در توافق با غرب را تماما مصادره کرد، موفقیتی که لابد با دستاوردهای هسته‌ای و نظامی ما طی سال‌هایی که دولت قبلی سر کار بود و البته شرایط کنونی سوریه کمترین ارتباطی نداشته، بلکه به مدد کاریزما و قدرت تاثیرگذاری شخصیتی، و یا به کمک ریش پروفسوری و نیتیو اکسنت حرف زدن برخی به دست آمده... خواندن نظرات لیدر جریان انحرافی، جناب مهندس مشایی «دامّت‌انحِرافُه‌الجَمیل» در مورد مذاکرات هسته‌ای، ذهن‌ها را در مورد سوالات زیادی در این باب روشن می‌کند.

در ادامه، شیخ خوش سخن با اعتماد به نفس خیلی بالایی موفقیت‌های ورزشی اخیر را هم مدیون همین فضای تخیلی تلقینی خود تلقی کرد. که البته محمد عباسی، وزیر ورزش دولت مهر پاسخی کوبنده و منطقی نثارش کرد.

همه‌ی حرف روحانی این بود که عامل حاکم شدن این فضای گل و بلبل و خوش و خرم، بیرون کشیدن پای مسائل سیاسی و امنیتی از حوزه فرهنگ و ورزش بوده(همان ایده‌ی پوپولیستی ابداعی جناب سریع‌القلم که البته شیخ شوخ یادی از او کردند). چنین ادعاهایی برای کسی که از مشی بسته و محافظه‌کارانه حزب متبوع روحانی اطلاع داشته باشد عجیب و غیر قابل باور است. در این مورد محمد عباسی در جوابیه‌اش پاسخ زیبایی با این مضمون داده که: من و همکارانم -وزرای فرهنگ و آموزش و پرورش- که سابقه‌ای جز تدریس در دانشگاه نداشته‌ایم، نهایتا «بسیجی» هم بوده‌ایم! اما این شخصِ جنابعالی و اعضای کابینه‌تان هستید که رزومه‌تان پر است از مشاغل امنیتی و فعالیت‌های گسترده‌ی سیاسی!
  • مرتضی

این همه مقدسات؟

شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۲، ۰۸:۵۶ ب.ظ

 امام جمعه مشهد آیت الله علم‌الهدی

به ولایت فقیه اعتقاد و التزام عملی دارم و در این مورد با کسی بحث ندارم. به علاوه اصول کلی نظام و قانون اساسی را هم قبول کردم. اما زیر بار حرف بی حساب و منطق نمی‌روم. معتقدم بهترین راه برای مخالفت با هر کاری اینست که از آن بد دفاع کنیم.

لزوم عدم مغایرت قوانین مصوب جمهوری اسلامی با اسلام و قانون اساسی و ضرورت وجود نهادی برای این گونه بررسی‌ها و تصمیم‌گیری‌ها یک مساله‌ی انکار ناپذیر است. همچنین تا زمانی که در قانون اساسی صریحا لزوم بررسی صلاحیت نامزدها از سوی نهاد مذکور آمده، در جمهوری اسلامی همه ملزم به تمکین از آن هستند.

با وجود این براهین، دیگر ضرورتی احساس نمیشود تا برای دفاع از این نهاد در مقابل هجمه‌هایی که این روزها شاهدش هستیم آن را در حد یکی از مسلمات اسلام که انکار آن رد اسلام را در پی دارد بدانیم.

هر کسی اگر بنشیند و با خود فکر کند می‌تواند از اصل ولایت فقیه -یا هر اصل دیگری- روی کاغذ هزاران نتیجه گیری کند و از دل همین یک اصل صد اصل دیگر استخراج کند اما سوال اینجاست که آیا تمام این اصول استنباطی با قرآن و روایات اسلامی تطبیق دارد؟

آیا قداست بخشیدن به هر نهادی با الصاق پسوند "مقدس" صحیح بوده و یا حتی کار عاقلانه‌ایست؟

آیا این تشبیه بجا و مناسبیست که افرادی که فقهای این شورا را تضعیف می‌کنند به سقیفه بنی ساعده و فقهای این نهاد -به زعم شما مقدس- را به امیرالمومنین توصیف کنیم؟ هر چند می‌گویند در مثال مناقشه نیست اما یک حداقل تناسبی نباید در مثال باشد؟ اگر آن‌ها که سقیفه بنی ساعده را به راه انداختند خواستند در مقابل خواسته‌ی پیامبر خدا مجلسی به زعم خودشان "دموکراتیک" برای تصمیم گیری تشکیل دهند، مگر غیر از این است که اعضای محترم این شورا هم توسط کسانی انتخاب می‌شوند که به نوعی نمایندگان همین مردم هستند؟ یا نه، شاید به نظر شما فقهای این شورا ولایت مستقیم دارند؟ از کجا به این نتیجه رسیده اید؟ از اصل ولایت فقیه؟ مگر اعضای سقیفه در دین فقیه نبودند؟ این چه تشبیهیست!

بله، پیر ما گفت ملت ما بهتر از ملت حجاز و ... در زمان حضرت رسول و امیرالمومنین هستند. اما آیا درست است که در خطبه‌های نمازجمعه با تکبیر مردم دستخوش احساسات شویم و از این که چرا این مردم در زمان حیات طیبه امیرالمومنین نبودند حسرت بخوریم و اشک بریزیم... واقعیت جامعه ما همین مردم هستند؟ نه، واقعیت جامعه ما اینست:


تهران، ماهواره، آنتن، پشت بام، بی بی سی، کنترل ذهن

سعی کنید این را باور کنید. این یک واقعیت است. واقعیت این است که بس ما غلو کردیم و صفات و القاب نابجا به افراد و نهادها چسباندیم، و از دیگر سو برای خودمان حقوقی قائل شدیم برای استفاده از ثروت ملی -هرچند در صدق نیت شمایی که خودتان صادقانه دو فرزند رشید را برای دفاع از انقلاب تقدیم کردید شکی نیست- بعضی به عنوان پیش کسوتان مبارزه برای انقلاب و بعضی به عنوان اسپانسر انقلاب و جنگ تحمیلی چقدر از انقلاب به نفع خانواده خود استفاده کردند؟ بس که هر چه صداقت در رفتار و گفتارمان کمتر شد برای جبرانش سانسور در رسانه‌های انقلاب را بیشتر کردیم، اعتماد را کم‌کم از بین بردیم. حالا به کجا رسیدیم؟ اکنون به جایی رسیدیم که خیلی از مردم دیگر انقلاب را متعلق به خودشان نمی‌دانند. و به جایی رسیدیم که خیلی از مردم به ملیت خود افتخار نمی‌کنند. جایی رسیدیم که همان‌گونه که مردم برای اطلاع از اوضاع مثلا آمریکا از رسانه‌های غیر امریکایی اخبار را دنبال می‌کنند متاسفانه برای دانستن مسائل روز کشور خود به رسانه‌های غربی بیشتر اعتماد دارند. البته باید هم بدیشان حق داد، هر رسانه‌ای خودش میزان اعتماد به خود را تعیین می‌کند. و امروز به هر ترتیب این موج اعتماد از رسانه‌ی -به ادعای خودش- ملی دور شده و به سوی رسانه‌های غربی سرازیر گشته. مگر فراموش کردید سال 88 را؟ خود حضرتعالی هم نقشی داشتید در شکل گیری آن اجتماع که تا حدودی توانست بعد شش ماه اوضاع کشور را آرامش بخشد. ولی چرا باید شش ماه تمام اوضاع مملکت سر یک ادعای پوچ برهم ریزد و پایه‌های انقلاب به لرزه افتد؟ انقلابی که ادعای الهام بخشی کشورهای منطقه و جهان اسلام را دارد؟ نه سید بزرگوار، این بار کج این طور به منزل نمیرسد، باید به خودمان بیاییم. سعی نکنیم همه جا از احساسات مذهبی مردم استفاده کنیم. سعی کنیم از شعور مذهبی مردم بهره بگیریم. به شعور خودمان و مخاطب بیشتر احترام بگذاریم. هیچ وقت دوست ندارم چیزی بنویسم که شاید مایه‌ی شادی بدخواهان شود اما گاهی مجبوری برهان‌هایی ضعیف و بی مورد را به چالش بکشی. تخته سنگی که افتادنیست را باید انداخت.

باز هم هر چه فکر می‌کنم نمی‌فهمم چرا اهانت به این نهاد "اهانت به صدیقه اطهر است" !؟

 

پ ن: لازم به ذکره که اینجا یک وبلاگ سیاسـی نبوده و نخواهد بود.

  • ۴ نظر
  • ۳۱ فروردين ۹۲ ، ۲۰:۵۶
  • مرتضی

عرش الهی را لرزاندی مرد!

چهارشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۱، ۰۵:۲۱ ب.ظ

در پیشگاه خدای اینان دست دادن با پیرزنی 85 ساله گناهیه بس نابخشودنی که سقف آسمون رو به زمین میاره و ریشه‌ی عفت و عصمت رو از جهان برمی‌داره. آدمایی که دین‌داری رو در مقابل انسانیت قرار میدن!
اینا همونایی هستن که بخشنامه‌ها زدن درباره لزوم استفاده از پیراهن قهوه‌ای آستین بلند...
اینا همون کوته فکرایی هستن که پوشیدن شلوار جین و تی‌شرت رو برای نسل ایکس تبدیل به رویایی دست نیافتنی کردن.
مبارز بوسنیایی، بالکان، آوینی، جلد مجله سوره، تهاجم فرهنگی، تجاوز صرب‌هااین‌ها همونایی هستن که متعصبانه عکس روی جلد مجله‌ سوره که پیامی جز نفوذ پیام انقلاب ایران در اروپا نداره رو "تهاجم فرهنگی" قلمداد می‌کنن و وزیر ارشاد‌شون شخصا مرتضی آوینی رو به خاطر این عکس توبیخ می‌کنه! برای موهای بلند و عینک دودی.
این‌ها همون‌هایی هستن که سی سال با دگم بازی‌هاشون خیلی‌ها رو از خیلی اعتقاداتشون بیزار کردن.
بله، اینها کسانی که در یک دنیای دوقطبی رنگ قرمز شوروی‌ها رو صرفا برای اعلام ضدیت با امپریالیسم انتخاب کردن رو کمونیست و زندیق و طبعا نجس میدونن!

 

بعدنویس: الان حس می‌کنم دارم با اون‌هایی که سال 76 آقای شکلاتی رو روی کار آوردن هم‌ذات پنداری می‌کنم... گاهی آدما برای تغییر وضع موجود خیلی خوشبینانه به هر چهره‌ی تازه‌ای اعتماد میکنن. راستی اگر اشتباه نکنم اون وزیر ارشاد همین آقا بوده...

  • ۰ نظر
  • ۲۳ اسفند ۹۱ ، ۱۷:۲۱
  • مرتضی

هزاردستان

يكشنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۱، ۰۱:۴۰ ب.ظ
پروپاگاندای عظیمی در کاره و دست‌های زیادی پیش و پشت پرده دست اندرکار... و قطب نماها در این مغناطیس قوی سرگردان!

تو این اوضاع قاراشمیش اگر بخوای به اشخاص چشم بدوزی یا سیاه و سفید ببینی بیشتر گیج میشی.

و عجیبه، منی که بارها بین اطمینان و پشیمانی و شرم از فکر و انتخابم غوطه‌ور بودم،‌ این روزها بیش از هر زمان دیگه‌ای در این هشت سال به درستی این انتخاب ایمان پیدا کردم و از این بابت احساس خوبی دارم. حالا هر کس هر طور می‌خواد فکر کنه. اگر این انحرافه پس همه با هم: زنده باد انحراف... زنده باد انحراف... زنده باد انحراف...!
ایضا درود بر پوپولیسم!

"ندایی از درون" تو را می‌خواند... چه باید کرد؟

  • مرتضی