نقطه‌ی تامل

بی‌تامل زینهار از نقطه‌ی دل نگذری/ زین سواد اعظم اسرار غافل نگذری

نقطه‌ی تامل

بی‌تامل زینهار از نقطه‌ی دل نگذری/ زین سواد اعظم اسرار غافل نگذری

۲۲ مطلب با موضوع «اجتماعی» ثبت شده است

شان استون هم فهمید

جمعه, ۹ اسفند ۱۳۹۲، ۰۲:۱۳ ق.ظ
شان علی استون


اخیرا شان استون با یکی از خبرگزاری‌ها مصاحبه‌ای کرده بود. قسمتی از مصاحبه:

امروز شرایطی در دنیا به وجود آمده است که روشنفکران و فیلمسازان مستقل دنیا می‌توانند با ایجاد یک سینمای مستقل با ایدئولوژی‌های رایج و غالب دولت‌های حاکم مبارزه کنند. امروز روشنفکران و مبارزان دنیا می‌توانند حول و حوش یک سینما و رسانه مستقل، یک آنتی‌مد جهانی بسازند که شامل همکاری همه با هم شود. اگر این جریان جدید رسانه‌ای و سینمایی تقویت شود به‌شدت می‌ تواند موفق باشد، اما این جریان نیاز به یک همگرایی ویژه دارد، همه آدم‌هایی که این خصوصیات را دارند، یعنی با یک دنیای جدید که ایدئولوژی‌های حاکم در آن نقش تعیین ‌کننده در شکل‌دهی به افکار عمومی نداشته باشند، موافق هستند باید در هر نقطه دنیا که هستند به پشتیبانی و حمایت و رساندن صدای آدم‌های دیگر به همه نقاط دنیا کمک کنند. این جریان حاکم به‌شدت قدرتمند است و سابقه طولانی‌ای هم دارد، به همین ترتیب برای مبارزه با این جریان نیز نیاز به یک جریان مستقل و متحد است. [...] سینمای ایران وارد فاز جدیدی در دنیای امروزه شده است اما حتماً نیاز دارد که به‌روز شود، به همین منظور نیاز به مشارکت با سینمای غرب احساس می‌شود تا جهشی در سینمای ایران به وجود بیاید. متأسفانه سینمای واقعی ایران در همه این سالها دیده نشده است، چون به یک سیستم پخش درست متصل نشده است. فکر می‌کنم در موقعیت کنونی بهترین راه برای سینمای ایران رفتن به‌سمت مشارکت با بقیه سینمای دنیا باشد. اما متأسفانه در ایران موانعی هم وجود دارد و عده‌ای بسیار مغرضانه عمل می‌کنند و نمی‌خواهند که سینما و رسانه‌های ایران جهانی شود. خیلی‌ها در خود ایران دوست دارند که ایران همچنان در انزوا بماند و صدای ایرانی‌ها به دنیا نرسد.

* * *

«دعوای اصلی، دعوا بین آنهایی است که انقلاب اسلامی را محدود به جغرافیای ایران و در سال ۱۳۵۸ تمام شده می دانند، با آنها که قائل به این گفته امام خمینی اند که "تا در هر جای جهان ظلم هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستیم" و انقلاب اسلامی را هم امری مستمر، تا انقلاب مهدی(عج) می دانند.» (از فرمایشات لیدر فرقه مخوف انحرافی، اسفندیار مشایی)

«بعضیها وقتی جمهوری اسلامی تشکیل شد گقتند: انقلاب تمام شد. من خودم بارها شنیدم -نمیخواهم اسم ببرم -  الان هم شخصیت‌های طراز اولی هستند که البته الان بر مسند حکومت نیستند ولیکن مناصب بالایی دارند که این‌ها همین را می‌گفتند. می‌گفتند جمهوری اسلامی تشکیل شد دیگر انقلاب تمام شد. اما افکار امام (ره) این نبود! افکار امام این بود که جمهوری اسلامی ایران تشکیل شده است که انقلاب اسلامی ایران را مدیریت بکند. یعنی اول کار است! (مشایی-راهیان نور، فروردین۹۱)

در این سالهائى که دولت نهم و دولت دهم بر سر کار بودند تا امروز، گفتمان انقلاب و ارزشهاى‌‌انقلاب و چیزهائى که امام به آن توصیه میکردند و ما آنها را از انقلاب آموختیم، خوشبختانه کاملاً برجسته شده: مسئله‌‌ى ساده‌‌زیستى مسئولان، استکبارستیزى، افتخار به انقلابیگرى. یک دوره‌‌اى بر ما گذشت که اسم انقلاب و انقلابیگرى و اینها به انزوا افتاده بود؛ سعى میکردند به عنوان یک ارزش منفى یا ضد ارزش، از این چیزها یاد کنند؛ مقاله مینوشتند، حرف میزدند، گفته میشد. (رهبر انقلاب ۹۱/۰۶/۰۲)

عده‌اى در اول انقلاب خیلى تند و داغ و پُرشور بودند، اما متأسفانه فکر دینى آن‌ها عمق نداشت؛ با اولین باد سردى که از طرف تبلیغات دشمنان آمد، برگ و بار انقلابیشان ریخت و جوشش انقلابیشان تمام شد. بعضى‌ها صدوهشتاد درجه این طرف غلتیدند. (رهبر انقلاب ۸۴/۰۲/۱۹)

بعضی ها با نام عقلانیت، با نام اعتدال، با نام پرهیز از جنجال و دردسر بین‌المللى، می خواهند از مبانى انقلاب و اصول انقلاب کم بگذارند! این نمی شود؛ این نمی شود. این نشانه‌ى بى‌صبرى و نشانه‌ى خسته شدن است. گاهى این خسته شدن را - که خودشان خسته شده‌اند - به مردم نسبت میدهند: مردم خسته شده‌اند! نه ... »‌ (رهبر انقلاب ۸۷/۰۶/۱۹)



پ‌ن۱: مدتیست به دیدن جامعه ایران -چه مردم و چه سیاسیون- از نگاه اشخاص خارج از سیستم علاقمند شدم. یک نوع بازنگری در پیش‌فرض‌هایی که سیستم به ما تحمیل کرده. از یک نوع القاء و مدیریت فکری صحبت می‌کنم که از طرف جریان حاکمیت -و به نوعی حتی از طرف اپوزوسیون داخلی- به ما تحمیل شده، و در مواردی تبدیل به نوعی هژمونی ناخودآگاه شده. سطحی‌نگری، مطلق‌نگری، تعصب(نسبت به باور، یا فرد مورد علاقه) بین ما اپیدمی شده. در این زمینه، دیدن ایران و ایرانی و جریان انقلاب و نظا‌‌م از دید یک خارجی، یا هموطنی که بخش قابل ملاحظه‌ای از عمرش خارج از این سیستم گذشته، کمک می‌کند دید واقع‌گرایانه‌تری نسبت به مسائل داشته باشیم. به خصوص از چند ماه پیش -که دچار انحراف فکری! شدم و جذب جریان انحرافی- این دغدغه بیشتر شده. یک حس و نگرش اشتباه در همه ما هست. استثنا هم ندارد، خیلی کم. از نگاه‌های تک‌بعدی‌بین طیف‌های غرب‌گرا و ملی‌گرا و «حزب‌اللهی‌گرا»ی جامعه که بگذریم، بروبچه‌های انحرافی (انقلابیون عدالتخواه) هم -اگرچه کم‌تر اما- خواه و ناخواه گرفتار انگاره‌های ذهنی نادرستی هستن. برای منِ نوعی که فرصت زندگی خارج از این «اکوسیستم» را نداشته‌ام، تجربه‌ی نگاه از منظر کسی که یک زاویه دید خارجی نسبت به سیستم دارد، یک دید ناب؛ خالص و بی‌پیرایه، برای ساختارزدایی ذهن بی‌شک نافع خواهد بود.

پ‌ن۲: احساس کردم کمی دارم این وبلاگ رو جدی میگیرم و در نوشتن سخت‌گیری می‌کنم، یعنی دنبال موضوعاتی بودم که ارزش نوشتن و خوندن داشته باشه، چند تا پیش‌نویس هم کار کردم، اما نیاز به مطالعه و تنبلی و... دچار نوعی ایدآلیسم در عمق نوشته‌ها شدم. می‌خوام بعد از این گاهی پست‌های کوچکی  بذارم بدون سخت‌گیری، در حد «استاتوس»، کی به کیه. به هر حال خواننده هم میدونه داره وبلاگ میخونه دیگه. به نظرم برای ساختارزدایی لازمه اسم و قالب وبلاگ رو عوض کنم، کمی اسپورتی و فانتزی‌تر...

پ‌ن۳: عکسی از علی آقا. جالب‌انگیز و «حماسی» !

  • ۵ نظر
  • ۰۹ اسفند ۹۲ ، ۰۲:۱۳
  • مرتضی

تحقق عینی منشور حقوق شهروندی

سه شنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۲، ۰۲:۴۹ ق.ظ
آذر ﻣﺎه 1392
ﻣﺘﻦ ﭘﯿﺶ ﻧﻮﯾﺲ ﻏﯿﺮرﺳﻤﯽ ﻣﻨﺸﻮر ﺣﻘﻮق ﺷﻬﺮوﻧﺪی - وﯾﺮاﯾﺶ 01:
ﮔﺎم اول- اﺻﻮل ﮐﻠﯽ، ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ و ﺧﻂ ﻣﺸﯽ دوﻟﺖ
ﻧﻈﺮ ﺑﻪ ﮐﺮاﻣﺖ و ارزش واﻻی اﻧﺴﺎن در ﺷﺮﯾﻌﺖ ﻣﺒﯿﻦ اﺳﻼم؛ ﻧﻈﺮ ﺟﺎﯾﮕﺎه رﻓﯿﻊ اﻧﺴﺎن ﮐﻪ در آﯾﻪ ﺷﺮﯾﻔﻪ 70 در ﺳﻮره ﻣﺒﺎرﮐﻪ اﺳﺮاء ﻣﻮرد ﺗﺎﮐﯿﺪ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ:«و ﻟَﻘَﺪ ﮐَﺮﱠﻣﻨﺎ ﺑﻨﯽآدم و ﺣﻤﻠْﻨﺎﻫﻢ ﻓﯽ اﻟْﺒﺮﱢ و اﻟْﺒﺤﺮِ و رزﻗْﻨﺎﻫﻢ ﻣﻦَ اﻟﻄﱠﯿﺒﺎت و ﻓَﻀﱠﻠْﻨﺎﻫﻢ ﻋﻠﻰ ﮐَﺜﯿﺮٍ ﻣﻤﻦْ ﺧَﻠَﻘْﻨﺎ ﺗَﻔْﻀﯿﻼً» «و ﺑﻪ راﺳﺘﻰ ﻣﺎ ﻓﺮزﻧﺪان آدم را ﮔﺮاﻣﻰ داﺷﺘﯿﻢ و آﻧﺎن را در ﺧﺸﮑﻰ و درﯾﺎ (ﺑﺮ ﻣﺮﮐﺐﻫﺎ) ﺑﺮ ﻧﺸﺎﻧﺪﯾﻢ، و از ﭼﯿﺰﻫﺎى ﭘﺎﮐﯿﺰه ﺑﻪ اﯾﺸﺎن روزى دادﯾﻢ، و آﻧﻬﺎ را ﺑﺮ ﺑﺴﯿﺎرى از آﻓﺮﯾﺪهﻫﺎى ﺧﻮد ﺑﺮﺗﺮى آﺷﮑﺎر دادﯾﻢ
[...]
2-1. اﯾﻦ ﻣﻨﺸﻮر ﺑﺎ ﻫﺪف ﺗﺠﻤﯿﻊ، ﺷﻨﺎﺳﺎﯾﯽ و ﺑﯿﺎن ﺣﻘﻮق ﺷﻬﺮوﻧﺪی ﺗﻨﻈﯿﻢ ﺷﺪه و ﻣﻔﺎد آن ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪای ﺳﺎزﮔﺎر و ﻫﻤﺎﻫﻨﮓ ﺑﺎ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ و ﺑﺎ ﺳﺎﯾﺮ ﻗﻮاﻧﯿﻦ و ﻣﻘﺮرات ﺗﻔﺴﯿﺮ و اﺟﺮا ﺷﻮد؛ ﺑﻪ ﻧﺤﻮی ﮐﻪ ﻫﯿﭻﯾﮏ از ﺣﻘﻮق ﺷﻬﺮوﻧﺪی ﺷﻨﺎﺳﺎﯾﯽ و اﺣﺼﺎء ﺷﺪة دﯾﮕﺮ را ﻣﺤﺪود ﻧﺴﺎزد؛ و ﮐﺮاﻣﺖ و ﻣﻨﺰﻟﺖ اﻧﺴﺎﻧﯽ ﻫﻤﻮاره در ﺑﺎﻻﺗﺮﯾﻦ ﺳﻄﺢ ﻣﻤﮑﻦ ﻣﻮرد اﺣﺘﺮام و ﺣﻤﺎﯾﺖ ﻗﺮار ﮔﯿﺮد
[...]
35-3. اداره ﺷﺎﯾﺴﺘﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ و رﻋﺎﯾﺖ آن از ﺳﻮی ﻣﻘﺎﻣﺎت اداری و اﺟﺮاﯾﯽ در راﺳﺘﺎی ﻣﻨﺼﻔﺎﻧﻪ ﮐﺮدن ﺗﺼﻤﯿﻤﺎت اداری، رﻋﺎﯾﺖ اﻟﺰاﻣﺎت ﺣﮑﻤﺮاﻧﯽ ﺷﺎﯾﺴﺘﻪ، ﺣﻤﺎﯾﺖ از ﮐﺮاﻣﺖ ﺷﺨﺼﯽ...
[...]
73-3. ﺣﻤﺎﯾﺖ از ﻣﺪدﺟﻮﯾﺎن و ﮔﺮوهﻫﺎی آﺳﯿﺐﭘﺬﯾﺮ و ﺗﻮاﻧﻤﻨﺪ ﺳﺎزی آﻧﻬﺎ و اﯾﺠﺎد اﻣﯿﺪ ﺑﻪ زﻧﺪﮔﯽ و ﻧﺸﺎط ﺑﺮای آﻧﻬﺎ و ﺗﺎﻣﯿﻦ ﻧﯿﺎزﻫﺎی اﺳﺎﺳﯽ آﻧﺎن و اﻋﻤﺎل ﺳﯿﺎﺳﺘﻬﺎیﺣﻤﺎﯾﺘﯽ، ﺟﺒﺮاﻧﯽ و ﺗﺎﻣﯿﻨﯽ ﺑﺮای اﯾﻦ اﻗﺸﺎر در ﻋﯿﻦ ﺣﻔﻆ ﻋﺰت و ﮐﺮاﻣﺖ اﯾﺸﺎن از ﺣﻘﻮق آﻧﺎن اﺳﺖ..
[...]
.....عزت... کرامت... عزت..... کرامت کرامت....... کرامت انسان ....احترام ...جایگاه... شهروند.. حقوق... محترم.............. ..................

بهمن ﻣﺎه 1392




برچسب‌ها : عزت، افتخار، اقتصاد غیرصدقه‌ای و غیرسیب‌زمینی‌محور، فستیوال کرامت انسانی ، و کرّمنا بنی آدم
  • مرتضی

از شطحیات انحرافیون

سه شنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۲، ۰۴:۳۵ ب.ظ
سروده‌ی عمیق و بسیار زیبایی از یگانه. در چند بیت کوتاه تصویری روشن از جامعه‌ی ما و کژراهه‌ای که رفتیم ارائه داده! (زَیّد الله اِنْحِرافُه)

هر جزوه ای نوشتند ما با شتاب خواندیم
هر خطی از خطا بود ما با عذاب خواندیم

با تشنگی کنار این چشمه کار کردیم
آن سوی تر نرفتیم، آن را سراب خواندیم

اشعار شاعران را با اضطراب و تشویش
در زیر دوش حمام یا مستراب خواندیم

از بخت تیره ی ما رنگ سیاه ماتم

مرسوم گشت و ما نیز آن را حجاب خواندیم

شیخان بی سواد مغرور مدعی را

یار امام و رکن این انقلاب خواندیم

خدمتگزار خود را خواندیم انحرافی

آن شیخ فتنه گر را عالیجناب خواندیم

می آید آن یگانه دنیا شود بهاران

این وعده ی خدا را ما در کتاب خواندیم

  • مرتضی

انحراف از شیطان

جمعه, ۴ بهمن ۱۳۹۲، ۰۹:۲۲ ب.ظ
گه ملحد و گه دهری و کافر باشد
گه دشمن خلق و فتنه پرور باشد
باید بچشد عذاب تنهایی را
مردی که ز عصر خود فراتر باشد
(شفیعی کدکنی)


* * *

گه منحرف و باب و بهایی باشد
گه جن‌زده و ضد ولایی باشد
چون سرور خود بنالد از تنهایی
مردی که مذاب عشق مهدی باشد
  • مرتضی

آن خط سوم منم؟

پنجشنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۲، ۰۹:۱۸ ب.ظ
در دوران اخیر کتابی با عنوان خط سوم درباره زندگی و آثار و نظرات شمس تبریزی به قلم دکتر ناصرالدین صاحب‌زمانی نوشته شده است . ظاهراً در انتخاب عنوان با توجه به توضیحاتی که نویسنده درباره آن داده اشتباهی رخ داده است . برداشت نویسنده کتاب این بوده است که آن خطاط که سه گونه خط نوشتی خداست و خط سوم که نه خود خوانده و نه غیر آن شمس‌تبریزی است در حالیکه با دقت نظر در بیانات خود شمس روشن می‌شود که آن خطاط شمس تبریزی است که سه گونه مطلب می‌گوید یکی آنکه ....الی آخر. و عبارت آن خط سوم منم در بیان شمس نیامده است بلکه در آنجا آمده است "آن ، منم" و نویسنده آنرا به خط سوم تعبیر کرده است و در "پرانتز" آورده است در حالیکه مقصود از "آن"، همان خطاط است.

        - برگرفته از "پرسش های متداول" وب سایت رسمی دکتر حسین الهی قمشه ای

چند وقتیه که اون جملات شمس تبریزی رو تو خیلی از وبلاگهای فارسی می‌بینیم در قسمت درباره‌ی وبلاگ، یعنی کلا وبلاگها یکی در میون همین متنو دارن. بنابراین در راستای تنویر اذهان عمومی لازم دونستم توجه خوانندگان رو به این اشتباه بسیار رایج جلب کنم. بهتره قبل از ورود به هر کاری به "اهل" اون مراجعه کنیم، حتی اگر واقعا عزممون رو جزم کردیم که صوفی بشیم...
اگر کتاب مرجع اصیل و شناسنامه دار هم خواستید، استاد در قسمت معرفی کتاب سایتشون کتابهای خوبی معرفی کردن که برجسته‌ترین‌هاش در این زمینه ایناست: "انسان کامل" عزیزالدین نسفی و "مصباح الهدایه" از عزالدین محمود کاشانی که هر دو از اقطاب و مشایخ معروف دوران خودشون بودن.

پ ن:‌ فردا نرین تو روزنامه‌ها تیتر بزنین مرتضی منابع تصوف معرفی می‌کنه... ترس من از اینه که با این روند جهل و سطحی گرایی، از دل هر کدوم از اون "هفتاد و دو ملت" که چندین قرن پیش می‌گفتن، فقط در عرض همین چند سال هزار و یک فرقه دربیاد! این مطلب رو فقط از این باب نوشتم.

پ ن2: امان از این  پاپ کالت!

  • مرتضی

این همه مقدسات؟

شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۲، ۰۸:۵۶ ب.ظ

 امام جمعه مشهد آیت الله علم‌الهدی

به ولایت فقیه اعتقاد و التزام عملی دارم و در این مورد با کسی بحث ندارم. به علاوه اصول کلی نظام و قانون اساسی را هم قبول کردم. اما زیر بار حرف بی حساب و منطق نمی‌روم. معتقدم بهترین راه برای مخالفت با هر کاری اینست که از آن بد دفاع کنیم.

لزوم عدم مغایرت قوانین مصوب جمهوری اسلامی با اسلام و قانون اساسی و ضرورت وجود نهادی برای این گونه بررسی‌ها و تصمیم‌گیری‌ها یک مساله‌ی انکار ناپذیر است. همچنین تا زمانی که در قانون اساسی صریحا لزوم بررسی صلاحیت نامزدها از سوی نهاد مذکور آمده، در جمهوری اسلامی همه ملزم به تمکین از آن هستند.

با وجود این براهین، دیگر ضرورتی احساس نمیشود تا برای دفاع از این نهاد در مقابل هجمه‌هایی که این روزها شاهدش هستیم آن را در حد یکی از مسلمات اسلام که انکار آن رد اسلام را در پی دارد بدانیم.

هر کسی اگر بنشیند و با خود فکر کند می‌تواند از اصل ولایت فقیه -یا هر اصل دیگری- روی کاغذ هزاران نتیجه گیری کند و از دل همین یک اصل صد اصل دیگر استخراج کند اما سوال اینجاست که آیا تمام این اصول استنباطی با قرآن و روایات اسلامی تطبیق دارد؟

آیا قداست بخشیدن به هر نهادی با الصاق پسوند "مقدس" صحیح بوده و یا حتی کار عاقلانه‌ایست؟

آیا این تشبیه بجا و مناسبیست که افرادی که فقهای این شورا را تضعیف می‌کنند به سقیفه بنی ساعده و فقهای این نهاد -به زعم شما مقدس- را به امیرالمومنین توصیف کنیم؟ هر چند می‌گویند در مثال مناقشه نیست اما یک حداقل تناسبی نباید در مثال باشد؟ اگر آن‌ها که سقیفه بنی ساعده را به راه انداختند خواستند در مقابل خواسته‌ی پیامبر خدا مجلسی به زعم خودشان "دموکراتیک" برای تصمیم گیری تشکیل دهند، مگر غیر از این است که اعضای محترم این شورا هم توسط کسانی انتخاب می‌شوند که به نوعی نمایندگان همین مردم هستند؟ یا نه، شاید به نظر شما فقهای این شورا ولایت مستقیم دارند؟ از کجا به این نتیجه رسیده اید؟ از اصل ولایت فقیه؟ مگر اعضای سقیفه در دین فقیه نبودند؟ این چه تشبیهیست!

بله، پیر ما گفت ملت ما بهتر از ملت حجاز و ... در زمان حضرت رسول و امیرالمومنین هستند. اما آیا درست است که در خطبه‌های نمازجمعه با تکبیر مردم دستخوش احساسات شویم و از این که چرا این مردم در زمان حیات طیبه امیرالمومنین نبودند حسرت بخوریم و اشک بریزیم... واقعیت جامعه ما همین مردم هستند؟ نه، واقعیت جامعه ما اینست:


تهران، ماهواره، آنتن، پشت بام، بی بی سی، کنترل ذهن

سعی کنید این را باور کنید. این یک واقعیت است. واقعیت این است که بس ما غلو کردیم و صفات و القاب نابجا به افراد و نهادها چسباندیم، و از دیگر سو برای خودمان حقوقی قائل شدیم برای استفاده از ثروت ملی -هرچند در صدق نیت شمایی که خودتان صادقانه دو فرزند رشید را برای دفاع از انقلاب تقدیم کردید شکی نیست- بعضی به عنوان پیش کسوتان مبارزه برای انقلاب و بعضی به عنوان اسپانسر انقلاب و جنگ تحمیلی چقدر از انقلاب به نفع خانواده خود استفاده کردند؟ بس که هر چه صداقت در رفتار و گفتارمان کمتر شد برای جبرانش سانسور در رسانه‌های انقلاب را بیشتر کردیم، اعتماد را کم‌کم از بین بردیم. حالا به کجا رسیدیم؟ اکنون به جایی رسیدیم که خیلی از مردم دیگر انقلاب را متعلق به خودشان نمی‌دانند. و به جایی رسیدیم که خیلی از مردم به ملیت خود افتخار نمی‌کنند. جایی رسیدیم که همان‌گونه که مردم برای اطلاع از اوضاع مثلا آمریکا از رسانه‌های غیر امریکایی اخبار را دنبال می‌کنند متاسفانه برای دانستن مسائل روز کشور خود به رسانه‌های غربی بیشتر اعتماد دارند. البته باید هم بدیشان حق داد، هر رسانه‌ای خودش میزان اعتماد به خود را تعیین می‌کند. و امروز به هر ترتیب این موج اعتماد از رسانه‌ی -به ادعای خودش- ملی دور شده و به سوی رسانه‌های غربی سرازیر گشته. مگر فراموش کردید سال 88 را؟ خود حضرتعالی هم نقشی داشتید در شکل گیری آن اجتماع که تا حدودی توانست بعد شش ماه اوضاع کشور را آرامش بخشد. ولی چرا باید شش ماه تمام اوضاع مملکت سر یک ادعای پوچ برهم ریزد و پایه‌های انقلاب به لرزه افتد؟ انقلابی که ادعای الهام بخشی کشورهای منطقه و جهان اسلام را دارد؟ نه سید بزرگوار، این بار کج این طور به منزل نمیرسد، باید به خودمان بیاییم. سعی نکنیم همه جا از احساسات مذهبی مردم استفاده کنیم. سعی کنیم از شعور مذهبی مردم بهره بگیریم. به شعور خودمان و مخاطب بیشتر احترام بگذاریم. هیچ وقت دوست ندارم چیزی بنویسم که شاید مایه‌ی شادی بدخواهان شود اما گاهی مجبوری برهان‌هایی ضعیف و بی مورد را به چالش بکشی. تخته سنگی که افتادنیست را باید انداخت.

باز هم هر چه فکر می‌کنم نمی‌فهمم چرا اهانت به این نهاد "اهانت به صدیقه اطهر است" !؟

 

پ ن: لازم به ذکره که اینجا یک وبلاگ سیاسـی نبوده و نخواهد بود.

  • ۴ نظر
  • ۳۱ فروردين ۹۲ ، ۲۰:۵۶
  • مرتضی

دلتنگی

جمعه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۲، ۰۲:۴۸ ق.ظ

 

نیم ساعته کنار خواهرزاده ی دو سالم نشستم، مشغول صحبت و بازی با دیگرانه و اصلا کاری به کار من نداره، انگار کنار دیوار نشسته! همین که پا می شم میرم اون یکی اتاق، داد می زنه: "داهی... داهی..." کم مونده گریش دربیاد.
تا وقتی عزیزانمون در کنارمون هستن آرامش خاطر داریم، هر چند خودمون متوجه نیستیم که حضورشون چقدر برامون مهمه. گاهی وقتی متوجه میشیم که خیلی دیر شده.
  • ۳ نظر
  • ۲۳ فروردين ۹۲ ، ۰۲:۴۸
  • مرتضی

شیعه یا مسلمان،مساله اینست

يكشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۲، ۱۲:۲۸ ق.ظ

مطلبی از آقای دشتی خوندم. تو این زمانه و شرایط مسلمان‌ها در جهان، یه عده دارن در جهت نزدیکی ادیان کار می‌کنن، در بعد علمی و سیاسی و هنری، از اون طرف یه عده سنی و شیعه بی فکر اینطور با هم درگیر میشن. به کرات "بچه مذهبی" هایی رو دیدم که بی توجه به شرایط جهانی و حتی بدون توجه به مواضع کسی که رهبرشون می‌دونن، در مورد اهل سنت نظرات تند و تفرقه برانگیزاننده شون رو خیلی علنی اعلام می‌کنن. آخرین نفر روحانی مرکز بود که بی خبر از این که در جمعمون ترکمن هم داریم میان فرمایشاتش خیلی راحت و مثل آب خوردن پس از اعطای صفاتی کذایی به علمای اهل سنت، اون‌ها رو به قعر جهنم فرستاد! برگشتم و نگاهی به دوستم انداختم که تا اون لحظه نشسته بود و گوش می‌داد. بعد از این که "حاجی" ما علمای سنی رو به طور کامل به فیض رسوندن، بنده خدا خیلی محترمانه اجازه گرفت و پا شد رفت. وقتی آخر صحبت‌های حاجی بهشتیمون رفتم ازش به خاطر  دسته گلش تشکر کنم فقط مات و مبهوت نگاه کرد و گفت مگر بین شما سنی هم هست؟! خواستم پیش پسره برم از دلش دربیارم... اما حاجیمون حرفی برای گفتن باقی نگذاشته بود!

یاد شب اول خوابگاه دانشجویی افتادم و میکائیل. وقتی هم اتاقی‌ها فهمیدن که اون اهل سنته همه دورش رو گرفتن و با تعجب و تعصب مشغول تفتیش عقایدش شدن و تا جایی در توهین به اعتقاداتش پیش رفتن که پا شد رفت بیرون. خیلی جالب بود، بچه‌هایی که خیلی در اعتقادات دینی‌شون راسخ نبودن وقتی بحث شیعه و سنی پیش اومد هر کدومشون شده بودن یه پا سلمان و مقداد و ابوذر! تو اون جمع هفت نفره فقط من تا اندازه‌ای جانبش رو گرفتم. اون قضیه‌ی هفت نفر شیعه و بهشت رو حتما شنیدین... تا آخر ترم یک شوخی شده بود بین ما هفت نفر و میکائیل. سعی کردم یک رابطه‌ی انسانی خوب باهاش داشته باشم فارغ از هر جهت گیری فرقه‌ای. نه قرار بود من سنی بشم نه اون دینش رو عوض کنه. ضمن این که باید اعتراف کنم یه سری رفتارهای اهل سنت در زمینه‌ی برخوردهای انسانی خیلی از ما بهتره. میکائیل پاییز گذشته داماد شد و از بچه‌ها فقط من رو دعوت کرد. خوش گذشت، مردم خوبی هستن. خیلی متعجب و متاسف شدم وقتی بهم گفت تنها "فارس" در مجلس منم!

+ سامی یوسف یک کارتون داره البته فکر کنم یه خورده برای گروه‌های سنی الف و ب باشه D:  به هر حال، اسمش It's a Game  -این بازی است- که می‌تونید تو  کانال آپاراتم ببینید. ولی کلا تلاش‌های فرزند خلف "بابک رادمنش" به نظرم واقعا تحسین برانگیزه. مخصوصا این قضیه‌ی ژانر Spritique . سامی یک نابغه موسیقی نیست، اما کارش رو خوب بلده و در جهت هدفش انصافا موفق بوده.

  • ۲ نظر
  • ۱۸ فروردين ۹۲ ، ۰۰:۲۸
  • مرتضی

چارشنبه سوری

دوشنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۱، ۰۴:۲۵ ق.ظ

بهار، پرنده ای بر شاخسار پر شکوفه درختانروزهای آخر ساله. همیشه این روزها آدم به این فکر می‌کنه که طی این یک سال چه کارهایی کرده و چقدر از این فرصتی که بهش داده شده استفاده کرده. هر آدمی برای خودش یک دولت کوچیکه که در پایان سال باید در مورد عملکرد یکساله‌ش به خودش توضیح بده. و سال نو نزدیکه. نمیتونم بگم نوروز با بقیه روزهام هیچ فرقی نداره. یه چیزی در فضای این روزها هست که نمیشه فقط به نوستالژی دوران کودکی و سمنو و عیدی و این بحث‌ها ربطش داد. واقعا حس می‌کنم غیر از تغییرات ظاهری فصلی، یک سری تغییرات اساسی در زمان و مکان و انسان و روح جهان -این فکر کنم از کلمات عمو پائولو بود- شکل میگیره. فکر کنم دو سال پیش بود غلامرضا اعوانی موقع تحویل سال مهمان یکی از شبکه‌ها بود صحبت‌های جالبی داشت در مورد نوروز و تغییر و زمان. خوبه در مورد هر چیزی تفلسف کنیم، گاهی منجر به تاثیرات عمیقی روی آدم میشه. تفلسف هم کلمه قشنگیه...

قراره بریم مسافرت -مرفه بی درد!- ولی حس مسافرت نیست. مسافرت با بعضی‌ها زیاد خوش نمی‌گذره. مخصوصا وقتی حسش نباشه. حالا درسته بهاره... از ششم تا یه هفته پست دارم. ترجیح میدادم این چند روز رو هم به جای مسافرت، داوطلبانه می‌رفتم کلا کنتراتی نوروز رو وامی‌ایستادم... حداقل فرصتی بود برای انجام یک کار مورد علاقه. تو دو هفته راحت میشه یه رمان خوب خوند. نسبت به مسافرت اجباری حس بهتری داره. مخصوصا تو فضای سرسبز (هر چند محصور!) اونجا

سال نو رو پیشاپیش تبریک میگم و آرزوی بهترین‌ها را دارم. حال و هوای بهاره دیگه. آدم دلش می‌خواد عکس گل و بلبل بذاره و شعر بخونه. این هم چند بیت گزیده از یکی از قصاید سعدی که شخصا خیلی دوست دارم:

بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار/ خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار
بلبلان وقت گل آمد که بنالند از شوق/ نه کم از بلبل مستی تو، بنال ای هشیار
آفرینش همه تنبیه خداوند دلست/ دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار
این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود/ هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار
هر که امروز نبیند اثر قدرت او/ غالب آنست که فرداش نبیند دیدار
تا کی آخر چو بنفشه سر غفلت در پیش/ حیف باشد که تو در خوابی و نرگس بیدار
آدمی‌زاده اگر در طرب آید نه عجب/ سرو در باغ به رقص آمده و بید و چنار

آها عنوان مطلب چارشنبه سوری بود. پیشنهاد می‌کنم این کلیپ قدیمی رو ببینید و مقایسه کنید با شکلی که چهارشنبه سوری این روزها به خودش گرفته. اینم یه نوع دگردیسی آداب و رسومه.

  • ۲ نظر
  • ۲۸ اسفند ۹۱ ، ۰۴:۲۵
  • مرتضی

عرش الهی را لرزاندی مرد!

چهارشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۱، ۰۵:۲۱ ب.ظ

در پیشگاه خدای اینان دست دادن با پیرزنی 85 ساله گناهیه بس نابخشودنی که سقف آسمون رو به زمین میاره و ریشه‌ی عفت و عصمت رو از جهان برمی‌داره. آدمایی که دین‌داری رو در مقابل انسانیت قرار میدن!
اینا همونایی هستن که بخشنامه‌ها زدن درباره لزوم استفاده از پیراهن قهوه‌ای آستین بلند...
اینا همون کوته فکرایی هستن که پوشیدن شلوار جین و تی‌شرت رو برای نسل ایکس تبدیل به رویایی دست نیافتنی کردن.
مبارز بوسنیایی، بالکان، آوینی، جلد مجله سوره، تهاجم فرهنگی، تجاوز صرب‌هااین‌ها همونایی هستن که متعصبانه عکس روی جلد مجله‌ سوره که پیامی جز نفوذ پیام انقلاب ایران در اروپا نداره رو "تهاجم فرهنگی" قلمداد می‌کنن و وزیر ارشاد‌شون شخصا مرتضی آوینی رو به خاطر این عکس توبیخ می‌کنه! برای موهای بلند و عینک دودی.
این‌ها همون‌هایی هستن که سی سال با دگم بازی‌هاشون خیلی‌ها رو از خیلی اعتقاداتشون بیزار کردن.
بله، اینها کسانی که در یک دنیای دوقطبی رنگ قرمز شوروی‌ها رو صرفا برای اعلام ضدیت با امپریالیسم انتخاب کردن رو کمونیست و زندیق و طبعا نجس میدونن!

 

بعدنویس: الان حس می‌کنم دارم با اون‌هایی که سال 76 آقای شکلاتی رو روی کار آوردن هم‌ذات پنداری می‌کنم... گاهی آدما برای تغییر وضع موجود خیلی خوشبینانه به هر چهره‌ی تازه‌ای اعتماد میکنن. راستی اگر اشتباه نکنم اون وزیر ارشاد همین آقا بوده...

  • ۰ نظر
  • ۲۳ اسفند ۹۱ ، ۱۷:۲۱
  • مرتضی