نقطه‌ی تامل

بی‌تامل زینهار از نقطه‌ی دل نگذری/ زین سواد اعظم اسرار غافل نگذری

نقطه‌ی تامل

بی‌تامل زینهار از نقطه‌ی دل نگذری/ زین سواد اعظم اسرار غافل نگذری

۴ مطلب در فروردين ۱۳۹۲ ثبت شده است

این همه مقدسات؟

شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۲، ۰۸:۵۶ ب.ظ

 امام جمعه مشهد آیت الله علم‌الهدی

به ولایت فقیه اعتقاد و التزام عملی دارم و در این مورد با کسی بحث ندارم. به علاوه اصول کلی نظام و قانون اساسی را هم قبول کردم. اما زیر بار حرف بی حساب و منطق نمی‌روم. معتقدم بهترین راه برای مخالفت با هر کاری اینست که از آن بد دفاع کنیم.

لزوم عدم مغایرت قوانین مصوب جمهوری اسلامی با اسلام و قانون اساسی و ضرورت وجود نهادی برای این گونه بررسی‌ها و تصمیم‌گیری‌ها یک مساله‌ی انکار ناپذیر است. همچنین تا زمانی که در قانون اساسی صریحا لزوم بررسی صلاحیت نامزدها از سوی نهاد مذکور آمده، در جمهوری اسلامی همه ملزم به تمکین از آن هستند.

با وجود این براهین، دیگر ضرورتی احساس نمیشود تا برای دفاع از این نهاد در مقابل هجمه‌هایی که این روزها شاهدش هستیم آن را در حد یکی از مسلمات اسلام که انکار آن رد اسلام را در پی دارد بدانیم.

هر کسی اگر بنشیند و با خود فکر کند می‌تواند از اصل ولایت فقیه -یا هر اصل دیگری- روی کاغذ هزاران نتیجه گیری کند و از دل همین یک اصل صد اصل دیگر استخراج کند اما سوال اینجاست که آیا تمام این اصول استنباطی با قرآن و روایات اسلامی تطبیق دارد؟

آیا قداست بخشیدن به هر نهادی با الصاق پسوند "مقدس" صحیح بوده و یا حتی کار عاقلانه‌ایست؟

آیا این تشبیه بجا و مناسبیست که افرادی که فقهای این شورا را تضعیف می‌کنند به سقیفه بنی ساعده و فقهای این نهاد -به زعم شما مقدس- را به امیرالمومنین توصیف کنیم؟ هر چند می‌گویند در مثال مناقشه نیست اما یک حداقل تناسبی نباید در مثال باشد؟ اگر آن‌ها که سقیفه بنی ساعده را به راه انداختند خواستند در مقابل خواسته‌ی پیامبر خدا مجلسی به زعم خودشان "دموکراتیک" برای تصمیم گیری تشکیل دهند، مگر غیر از این است که اعضای محترم این شورا هم توسط کسانی انتخاب می‌شوند که به نوعی نمایندگان همین مردم هستند؟ یا نه، شاید به نظر شما فقهای این شورا ولایت مستقیم دارند؟ از کجا به این نتیجه رسیده اید؟ از اصل ولایت فقیه؟ مگر اعضای سقیفه در دین فقیه نبودند؟ این چه تشبیهیست!

بله، پیر ما گفت ملت ما بهتر از ملت حجاز و ... در زمان حضرت رسول و امیرالمومنین هستند. اما آیا درست است که در خطبه‌های نمازجمعه با تکبیر مردم دستخوش احساسات شویم و از این که چرا این مردم در زمان حیات طیبه امیرالمومنین نبودند حسرت بخوریم و اشک بریزیم... واقعیت جامعه ما همین مردم هستند؟ نه، واقعیت جامعه ما اینست:


تهران، ماهواره، آنتن، پشت بام، بی بی سی، کنترل ذهن

سعی کنید این را باور کنید. این یک واقعیت است. واقعیت این است که بس ما غلو کردیم و صفات و القاب نابجا به افراد و نهادها چسباندیم، و از دیگر سو برای خودمان حقوقی قائل شدیم برای استفاده از ثروت ملی -هرچند در صدق نیت شمایی که خودتان صادقانه دو فرزند رشید را برای دفاع از انقلاب تقدیم کردید شکی نیست- بعضی به عنوان پیش کسوتان مبارزه برای انقلاب و بعضی به عنوان اسپانسر انقلاب و جنگ تحمیلی چقدر از انقلاب به نفع خانواده خود استفاده کردند؟ بس که هر چه صداقت در رفتار و گفتارمان کمتر شد برای جبرانش سانسور در رسانه‌های انقلاب را بیشتر کردیم، اعتماد را کم‌کم از بین بردیم. حالا به کجا رسیدیم؟ اکنون به جایی رسیدیم که خیلی از مردم دیگر انقلاب را متعلق به خودشان نمی‌دانند. و به جایی رسیدیم که خیلی از مردم به ملیت خود افتخار نمی‌کنند. جایی رسیدیم که همان‌گونه که مردم برای اطلاع از اوضاع مثلا آمریکا از رسانه‌های غیر امریکایی اخبار را دنبال می‌کنند متاسفانه برای دانستن مسائل روز کشور خود به رسانه‌های غربی بیشتر اعتماد دارند. البته باید هم بدیشان حق داد، هر رسانه‌ای خودش میزان اعتماد به خود را تعیین می‌کند. و امروز به هر ترتیب این موج اعتماد از رسانه‌ی -به ادعای خودش- ملی دور شده و به سوی رسانه‌های غربی سرازیر گشته. مگر فراموش کردید سال 88 را؟ خود حضرتعالی هم نقشی داشتید در شکل گیری آن اجتماع که تا حدودی توانست بعد شش ماه اوضاع کشور را آرامش بخشد. ولی چرا باید شش ماه تمام اوضاع مملکت سر یک ادعای پوچ برهم ریزد و پایه‌های انقلاب به لرزه افتد؟ انقلابی که ادعای الهام بخشی کشورهای منطقه و جهان اسلام را دارد؟ نه سید بزرگوار، این بار کج این طور به منزل نمیرسد، باید به خودمان بیاییم. سعی نکنیم همه جا از احساسات مذهبی مردم استفاده کنیم. سعی کنیم از شعور مذهبی مردم بهره بگیریم. به شعور خودمان و مخاطب بیشتر احترام بگذاریم. هیچ وقت دوست ندارم چیزی بنویسم که شاید مایه‌ی شادی بدخواهان شود اما گاهی مجبوری برهان‌هایی ضعیف و بی مورد را به چالش بکشی. تخته سنگی که افتادنیست را باید انداخت.

باز هم هر چه فکر می‌کنم نمی‌فهمم چرا اهانت به این نهاد "اهانت به صدیقه اطهر است" !؟

 

پ ن: لازم به ذکره که اینجا یک وبلاگ سیاسـی نبوده و نخواهد بود.

  • ۴ نظر
  • ۳۱ فروردين ۹۲ ، ۲۰:۵۶
  • مرتضی

معضلات آقای paranoid android

چهارشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۲، ۰۳:۱۱ ب.ظ

paranoid androidآدم که نیستم من! فکر کنم فقط همین عبارت فوق به بهترین وجه گویای حال من باشه. نمی‌تونم مثل آدم بشینم یک موسیقی خوب و "کانسپت" گوش کنم حالشو ببرم.

 

به سبک موسیقی "عصر نو" علاقه دارم. چند سال پیش چند تا از ویدئوکلیپ‌های +eRa+ رو دیده بودم. اون روز نمیدونم چی شد رفتم توی یه مودی که احساس کردم باز دلم همچین موسیقی‌ای میخواد. نشستم چند تا mp3 از این پروژه دانلود کردم و گوش دادم و البه خیلی هم لذت بردم. طوری که رو گوشیم هم ریختم تا همیشه همراهم باشه! حتی تصمیم داشتم یه قسمت از یکی از آهنگ‌ها رو به عنوان ringtone بذارم.

در همین حین یکی از ویدئو ها رو هم تماشا کردم. اینجا بود که کم‌کم به نقطه‌ی تامل رسیدم. با اینکه قبلا هم دیده بودم و برداشتی که ازش داشتم یک داستان نمادین مذهبی (مسیحی) بود، اما تعدد و تاکید روی یک سری نمادهای خاص این بار توجهم رو جلب کرد. کلیپ رو دوباره پخش کردم و دیدم بله، اشتباه نکردم، یعنی عمری اشتباه کردم! گفتم در وب جستجویی بکنم تا ببینم اولین کسی هستم که چنین کشف بزرگی کرده یا قبل از من هم اندیشمندانی بزرگ با چنین دید ژرفی راجع به فلسفه هنر در تاریخ بوده اند...  که دیدم بله بوده‌اند: Ameno ، Enae Volare

تقریبا همه کارهای کارهای ایرا مضامین فلسفی آرماگدونی دارن و یه تفکر خاص درباره آخرالزمان رو القا می‌کنن. و مشخصات و نحوه ظهور -به زعم خودشون- گودمن‌ها و منجی این دوران رو نشون میدن که البته از این لحاظ باید گفت کارهای این گروه حقیقتا ارزش دیدن رو داره و میشه از بین پیامهاشون بعضا به اطلاعات ذی‌قیمتی در مورد این تفکر دست پیدا کرد.

eRa project music - the Mass - enae volare - ameno - divano

دارم فکر می‌کنم هر موسیقی "روحانی" ای لزوما از بهشت نمیاد. حتی اگر سبکش شبیه آواز gregorian باشه که در کلیساها خونده میشده. حتی اگه خیلی از مسیحی‌ها این موسیقی رو مذهبی بدونن. حتی اگه اسم گروه همه جا با دو تا مثلا "صلیب" احاطه شده باشه. خود "اریک لوی" میگه: "همیشه سعی کردم موسیقی ارا، چیزی فراتر از ملودی‌های قومی، منطقه‌ای یا دینی باشد". این حرف قشنگ اریک من رو یاد مدونا میندازه که وقتی در مصاحبه بهش میگن شایعاتی در مورد یهودی بودن تو هست میگه: "من معتقدم به آیینی بسیار باستانی‌تر تعلق دارم"

دارم فکر می‌کنم فیلم و موسیقی کانسپت زیاده اما حرف سر اینه که "کدوم کنسپت؟". گاهی کمی فکر کنیم...

 

نتیجه گیری اخلاقی:‌ گاهی خیلی سخته که آدم مثل خیلی‌های دیگه چیپس و کچاپ دستش بگیره و بشینه فیلم کانسپت ببینه. یا ولوم اسپیکر رو تا تهش بلند کنه و غرق یک موسیقی ناب بشه. با یه نگاه پارانوییدی نمیشه از خیلی کارهای هنری لذت برد.

پ ن: اگر خواستید کلیپ‌های بیشتری از این گروه ببینید، توی آپارات چند تا ویدئو گذاشتن، era رو جستجو کنید.
ب ن: می‌خوام این مطلب رو تکمیل کنم. یه مقاله در مورد سمبولیسم در گنوسیسم پیدا کردم بعدا میذارم اینجا
  • ۲ نظر
  • ۲۸ فروردين ۹۲ ، ۱۵:۱۱
  • مرتضی

دلتنگی

جمعه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۲، ۰۲:۴۸ ق.ظ

 

نیم ساعته کنار خواهرزاده ی دو سالم نشستم، مشغول صحبت و بازی با دیگرانه و اصلا کاری به کار من نداره، انگار کنار دیوار نشسته! همین که پا می شم میرم اون یکی اتاق، داد می زنه: "داهی... داهی..." کم مونده گریش دربیاد.
تا وقتی عزیزانمون در کنارمون هستن آرامش خاطر داریم، هر چند خودمون متوجه نیستیم که حضورشون چقدر برامون مهمه. گاهی وقتی متوجه میشیم که خیلی دیر شده.
  • ۳ نظر
  • ۲۳ فروردين ۹۲ ، ۰۲:۴۸
  • مرتضی

شیعه یا مسلمان،مساله اینست

يكشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۲، ۱۲:۲۸ ق.ظ

مطلبی از آقای دشتی خوندم. تو این زمانه و شرایط مسلمان‌ها در جهان، یه عده دارن در جهت نزدیکی ادیان کار می‌کنن، در بعد علمی و سیاسی و هنری، از اون طرف یه عده سنی و شیعه بی فکر اینطور با هم درگیر میشن. به کرات "بچه مذهبی" هایی رو دیدم که بی توجه به شرایط جهانی و حتی بدون توجه به مواضع کسی که رهبرشون می‌دونن، در مورد اهل سنت نظرات تند و تفرقه برانگیزاننده شون رو خیلی علنی اعلام می‌کنن. آخرین نفر روحانی مرکز بود که بی خبر از این که در جمعمون ترکمن هم داریم میان فرمایشاتش خیلی راحت و مثل آب خوردن پس از اعطای صفاتی کذایی به علمای اهل سنت، اون‌ها رو به قعر جهنم فرستاد! برگشتم و نگاهی به دوستم انداختم که تا اون لحظه نشسته بود و گوش می‌داد. بعد از این که "حاجی" ما علمای سنی رو به طور کامل به فیض رسوندن، بنده خدا خیلی محترمانه اجازه گرفت و پا شد رفت. وقتی آخر صحبت‌های حاجی بهشتیمون رفتم ازش به خاطر  دسته گلش تشکر کنم فقط مات و مبهوت نگاه کرد و گفت مگر بین شما سنی هم هست؟! خواستم پیش پسره برم از دلش دربیارم... اما حاجیمون حرفی برای گفتن باقی نگذاشته بود!

یاد شب اول خوابگاه دانشجویی افتادم و میکائیل. وقتی هم اتاقی‌ها فهمیدن که اون اهل سنته همه دورش رو گرفتن و با تعجب و تعصب مشغول تفتیش عقایدش شدن و تا جایی در توهین به اعتقاداتش پیش رفتن که پا شد رفت بیرون. خیلی جالب بود، بچه‌هایی که خیلی در اعتقادات دینی‌شون راسخ نبودن وقتی بحث شیعه و سنی پیش اومد هر کدومشون شده بودن یه پا سلمان و مقداد و ابوذر! تو اون جمع هفت نفره فقط من تا اندازه‌ای جانبش رو گرفتم. اون قضیه‌ی هفت نفر شیعه و بهشت رو حتما شنیدین... تا آخر ترم یک شوخی شده بود بین ما هفت نفر و میکائیل. سعی کردم یک رابطه‌ی انسانی خوب باهاش داشته باشم فارغ از هر جهت گیری فرقه‌ای. نه قرار بود من سنی بشم نه اون دینش رو عوض کنه. ضمن این که باید اعتراف کنم یه سری رفتارهای اهل سنت در زمینه‌ی برخوردهای انسانی خیلی از ما بهتره. میکائیل پاییز گذشته داماد شد و از بچه‌ها فقط من رو دعوت کرد. خوش گذشت، مردم خوبی هستن. خیلی متعجب و متاسف شدم وقتی بهم گفت تنها "فارس" در مجلس منم!

+ سامی یوسف یک کارتون داره البته فکر کنم یه خورده برای گروه‌های سنی الف و ب باشه D:  به هر حال، اسمش It's a Game  -این بازی است- که می‌تونید تو  کانال آپاراتم ببینید. ولی کلا تلاش‌های فرزند خلف "بابک رادمنش" به نظرم واقعا تحسین برانگیزه. مخصوصا این قضیه‌ی ژانر Spritique . سامی یک نابغه موسیقی نیست، اما کارش رو خوب بلده و در جهت هدفش انصافا موفق بوده.

  • ۲ نظر
  • ۱۸ فروردين ۹۲ ، ۰۰:۲۸
  • مرتضی