تاکشویی که بنام گزارش100روزه به خوردمان دادند
در مصاحبه تلویزیونی روحانی که قرار بود به گزارش عملکرد 100 روزه اختصاص داشته باشد، نکاتی توجهم را جلب کرد که بد ندیدم به اشتراک بگذارم.
روحانی با طمانینه خاصی حرف میزند، حالتی «قانع کننده» و «مجاب کننده»، و «همراهکننده» در شخصیت و نگاه و تن صدا و تکتک حرکات دارد. این مهارت شخصیتی در کنار بهکارگیری جملاتی حساب شده که کمتر کسی میتواند اشکالی بر شفافیت یا منطقی بودن آن وارد کند، به روحانی کمک میکند افکار عمومی را به نفع خود کنترل کند. مسلما صحبت از هوش عاطفی (EQ) نیست، که احمدینژاد از این موهبت و ملزومات آن که شامل صداقت، همدلی، و خیرخواهیست، کمبهره نبود. این حالت حسن روحانی، ایضا با «والایی شخصیت» هم ارتباط چندانی ندارد، چرا که شخصا معتقدم از این حیث روحانی در بین سایر کاندیداها موقعیت چندانی نداشت، حتی سعید جلیلی هم با آن شخصیت پختهی خود، به هیچ وجه قابل مقایسه با شخصیت والایی چون احمدینژاد نبود. اما چیزی که در روحانی وجود دارد نوعی مهارت تاثیرگذاری است که البته تا حدی هم نشات گرفته از سابقهی طولانی سخنوری اوست. میتوان این طور گفت که روحانی رفتار و بیانی «راستنما» دارد، که به بهترین نحو در این جمله از اون تجلی مییابد:«نمیتوانم حقایق را به مردم نگویم». این ویژگی به او این توانایی را میدهد که در کمال خونسردی هر ادعایی -حتی سست و غیرقابل اعتنا- را بر زبان بیاورد.
اما با وجود تمام این مهارتها، اگر مجری اراده کند میتواند به راحتی طرف مقابلش را در وضعیتی قرار دهد که چنین مهارت و تسلطی هم کمک چندانی به او نکند، وضعیتی که تنها یک چیز به دادش میرسد: صداقت.
از این لحاظ صدا و سیما واقعا نامناسبترین گزینهها را برای مجریگری این برنامه انتخاب کرد. که البته با توجه به کلیپ -انتخاباتی!- که پیش از شروع صحبتها پخش شد میتوان نتبجه گرفت تلویزیون قصد دارد برای رئیسجمهور سنگ تمام بگذارد، هر بینندهی غیرمطلعی گمان خواهد برد که صدا و سیمای ایران یک تلویزیون دولتیست! فضای حاکم بر گفتگو هیچ تعجبی نداشت، اگر میدانستیم یکی از مجریها هنوز جوهر امضای حکمش در دولت روحانی خشک نشده بود. گویا شرط ادب و مروت نبود که رئیس خود را به سینجیم بکشاند.
از این که بگذریم، شهیدیفرد هم انصافا برای روحانی کم نگذاشت. گذشته از عدول از وظیفه و نقش واقعیاش در چنین برنامهای، این مجری در طول این «تاکشو» بارها در طفره رفتن از موضوع برنامه و پرداختن به نقد -همان سیاهنمایی- دولت سابق با روحانی با تدبیر ما همراه شد. او نظرات تند و یکطرفهی «شخصی» خودش را در بررسی فضای فرهنگی کشور چنان دخالت داد که به هیچ وجه زیبندهی شخصیتی که از یک مجری انتظار میرود نبود. جایی از برنامه چنان تحت تاثیر مهارت سخنوری رئیس دولت قرار گرفته بود که نتوانست ذوقزدگیاش را از این موضوع پنهان کند و با آب و تاب زیادی روحانی را از این بابت ستود.
از باب مقایسه با احمدینژاد، شاید در این مورد بتوان این اشکال را بر احمدینژاد و تیمش وارد دانست که خود انتقادی را جایز نمیدانستند، و شاید نمیخواستند بر آتش پروپاگاندای بیرحمانه در جهت تخریب خود -که از جانب دوستان رئیس جمهور فعلی هدایت میشد- بِدَمند. که البته این یک اشتباه بزرگ بود، چنان که رهبر انقلاب در دیدار هیئت دولت گفته بودند:
نقاط قوّت را براى مردم بیان کنید، نقاط ضعف خودتان را هم بیان کنید؛ این مهم است، این تأثیر میگذارد. امروز مثلاً در بین گزارشهاى دوستان، من مواردى را دیدم که به نقطهى ضعف اشاره کردند؛ منتها با این بیان که «این کارها باید انجام بگیرد». این «باید» نشان دهندهى نیاز به کارى است که باید بشود و نشده. این را صریح بگوئید. بگوئید این کار را باید میکردیم، تا حالا نتوانستیم بکنیم. کسى بر اساس نتوانستن، کسى را مؤاخذه نخواهد کرد. میگوید خب، در قبال این ده تا کارى که انجام گرفته، این دو تا، سه تا، پنج تا کار هم انجام نگرفته؛ بنا داریم اینها را هم انجام بدهیم. این را بیان کنید، این را صریحاً بگوئید؛ اشکالى ندارد. ترس از این نداشته باشید که فلان منتقدى که احیاناً ممکن است مغرض هم باشد، حرفش با حرف شما تطبیق کند؛ خب بکند، چه اشکالى دارد؟ بگوئید بله، این انتقادى که به ما میکنند، وارد است. این را مطرح کنید، منتها بگوئید ما تصمیم داریم این را برطرف کنیم. بگوئید این کارها را کردهایم، این کارها را هم خواهیم کرد. این توصیهى من است. (دیدار با دولت 1390/06/06)برگردیم به گفتگوی تلویزیونی. روحانی به طرز عجیبی که نمیدانستی به شوخی بگیری یا جدی، با فضاسازی و لحن خاصی گفت احساس میکند از وقتی که آمده فضای آرامش و امید در کشور حاکم شده، و جالبتر این که در این مورد از مجریها هم تایید میخواست که: شما هم متوجه این موضوع شدید؟ روحانی که قبلا ادعا میکرد نه ید بیضا دارد و نه عصای موسی، بس که طی این مدت تعریف شنیده بود لابد احساس کرده دم مسیحا دارد که این طور احساس تاثیرگذاری بر جو کشور کرده... حتی موفقیت نسبی در توافق با غرب را تماما مصادره کرد، موفقیتی که لابد با دستاوردهای هستهای و نظامی ما طی سالهایی که دولت قبلی سر کار بود و البته شرایط کنونی سوریه کمترین ارتباطی نداشته، بلکه به مدد کاریزما و قدرت تاثیرگذاری شخصیتی، و یا به کمک ریش پروفسوری و نیتیو اکسنت حرف زدن برخی به دست آمده... خواندن نظرات لیدر جریان انحرافی، جناب مهندس مشایی «دامّتانحِرافُهالجَمیل» در مورد مذاکرات هستهای، ذهنها را در مورد سوالات زیادی در این باب روشن میکند.
در ادامه، شیخ خوش سخن با اعتماد به نفس خیلی بالایی موفقیتهای ورزشی اخیر را هم مدیون همین فضای تخیلی تلقینی خود تلقی کرد. که البته محمد عباسی، وزیر ورزش دولت مهر پاسخی کوبنده و منطقی نثارش کرد.
همهی حرف روحانی این بود که عامل حاکم شدن این فضای گل و بلبل و خوش و خرم، بیرون کشیدن پای مسائل سیاسی و امنیتی از حوزه فرهنگ و ورزش بوده(همان ایدهی پوپولیستی ابداعی جناب سریعالقلم که البته شیخ شوخ یادی از او کردند). چنین ادعاهایی برای کسی که از مشی بسته و محافظهکارانه حزب متبوع روحانی اطلاع داشته باشد عجیب و غیر قابل باور است. در این مورد محمد عباسی در جوابیهاش پاسخ زیبایی با این مضمون داده که: من و همکارانم -وزرای فرهنگ و آموزش و پرورش- که سابقهای جز تدریس در دانشگاه نداشتهایم، نهایتا «بسیجی» هم بودهایم! اما این شخصِ جنابعالی و اعضای کابینهتان هستید که رزومهتان پر است از مشاغل امنیتی و فعالیتهای گستردهی سیاسی!
این را هم بگویم، شخصا اعتقادی ندارم که روحانی دقیقا همهی یک ساعت و پنجاه دقیقه زمان برنامه را به گفتن مسائل خلاف واقع پرداخت، بلکه باید قبول کرد که بخشی -هر چند کوچک- از وضع وخیمی که ترسیم کرد به خاطر فاصلهی وحشتناک بین تفکر وی و احمدینژاد است. کمی از این بزرگنمایی و آه و واویلا سردادنهای روحانی را باید ناشی از جهان کاملا متفاوتی دانست که روحانی در آن سیر میکند. جایی که اندک شباهتی به جهان احمدینژاد ندارد. از جهانی صحبت میکنم که در آن برای حرکت ماشین توسعهی نظام، له شدن گروهی از مردم در زیر چرخهای آهنین آن امری ناگزیر است. البته همان طور که گفتم این نکته فقط پاسخگوی بخش کوچکی از این تفاوت در تحلیل و ارزیابی این دو از شرایط و واقعیات کشور است و احتمالا بخش عمدهی این شکاف عمیق را باید در همان قدرت خاصی جستجو کرد که شهیدیفرد در مقابل آن سرتکریم فرود آورد.
یکی از ادعاهای قابل استناد و کاملا صحیح روحانی که به هیچ وجه نمیتوان خدشهای بر آن وارد نمود این بود: «دولت قبل فقط به 30 درصد قولهایش عمل کرد و برای تحقق 70 درصد باقیش دویست سال لازم داریم.» طی این جمله رئیس جمهور به حقیقت بزرگی اعتراف کردند: احمدینژاد طی این سالها به اندازه 100 سال کار کرد.
یکی از نکاتی که در این نطق به چشمم آمد، بستن تشکرهای بیدلیل از رهبری، به پشت خیلی از جملات بود، که به خاطر طولانی شدن بیش از حد پست، به آن نمیپردازم، اما در مقایسه با ولایتمداری عملی احمدینژاد، این نوع رفتار و گفتار بدجور در شخصیت روحانی خودنمایی میکند، و با کنار هم گذاشتن آن با برخی سیگنالهای مشابه دیگر -از جمله اضافه شدن کتاب دا به دکوراسیون در میانهی همین برنامه- ما را به قضاوت خوبی در مورد روحانی نمیرساند.
مساله دیگری که خیلی به چشم آمد این بود که ایشان بارها در این شوی تلویزیونی بر طبل اتحاد ملی و زدودن «کینهها» کوفت، که البته از او انتظاری بیش از این هم نیست. کسی که مشکل اساسی جمهوری اسلامی با امریکا را به یک «قهر» بداند، آن هم قهری که نمیتواند تا ابد ادامه داشته باشد، باید هم طرز برخورد نظام با کودتاچیانی که قدرت چانهزنی کشور را بعد از یک موفقیت تکرار نشدنی به حد صفر رساندند صرفا در حد کینه و کدورت بداند، خاصه که خود با آنان سمپاتی داشته و از اینان کینه داشته باشد... حکایت کافر همه را به کیش خود پندارد در اینجا به درستی صادق است.
در اینجا یک درخواست پیرامون کنار گذاشتن «قهر با بیگانه»، و یک سوال در مورد «آشتی در خانه» مطرح میکنم.
درخواستم از آقای رئیس جمهور اینست که برای نشان دادن حسن نیت خود به حسین اوباما، و در جهت تقریب دو ملت، دستور دهند تا دانشجویان «بیتدبیر» و «افراطیونی» که سی و پنج سال قبل تخم این کینه و «کدورت» را بین ملت شریف ایران و آمریکا افکندند، تحویل دولت ایالات متحده شوند تا در گوانتانامو از آنان به نحو احسن پذیرایی شود. جهت استحضار جناب روحانی لیست برخی از این افراد به شرح زیر است:
ابراهیم اصغرزاده و محسن میردامادی از اعضای «کمیتهی مرکزی تسخیر»، و همچنین سعید حجاریان، معصومه ابتکار، محمدرضا خاتمی، محسن امینزاده. به خاطر این که به آقای رئیس جمهور اثبات کنم در راه جزاخواهی برای این مجرمان، با کسی عقد اخوت نبستهایم، علیرغم میل باطنی با مجازات یکی دیگراز عاملان این ظلم بزرگ به ملت یعنی حسین شیخالاسلام هم اعلام رضایت میکنم! البته بیشتر این افراد به اشتباه خود اعتراف کردهاند اما قویا اعتقاد دارم این فقط تلاشی مذبوحانه برای فرار از مجازات بوده و چیزی از آلامی که شهروندان ایرانی -بر اثر قطع روابط با آمریکا که ناشی از این «سوء تفاهم» بود- متحمل شدند کم نمیکند. به هر حال امیدواریم که طرف امریکایی هم با دیدن حسننیت ما، کدورتها را کنار گذاشته و در جهت «همافزایی» با ملت قهرمان ایران گام بردارد. این خواستهای بود از رئیس جمهور.
اما سوالی که در مورد «آشتی داخلی» مطرح است اینست که چه کسانی طی سالهای بعد انقلاب با جناحبازی و قبیلهگرایی سیاسی مدام به اختلاف و تعاملات مغرضانه دامن میزدند؟ و در سوی دیگر، چه کسانی طی هشت سال گذشته تا توانستند از دعواها و رفتارهای کودکانه و اختلافبرانگیز جناحی دوری کردند؟ طوری که وقتی با یکی از طرفین در دشمنی و تخریب تفرقهآمیز گروه رقیب همصدا نشدند، به خیانت و دورویی و تلاشی با هدف جلب آرای حامیان هر دو طیف متهم شدند. طوری که حضورشان با منتسبین جناح مطرود در هیچ قبرستانی قابل پذیرش نبود! (بدون اغراق! ر.ک. مجلس ترحیم مرحوم "حسین شربتدار قدس"). این سوال را به این شکل کلیتر مطرح میکنم که: چه کسانی سعی کردند دوگانهی ساختگی «حزباللهیها و روشنفکرها» را تبلیغ کنند و با دامن زدن به تعصبات مردم را منشعب کرده و به تبع آن، به شیوهی بسیاری از کشورها -که در مبانی حکومتی هیچ شباهتی به مبانی نظری انقلاب اسلامی ندارند- دوگانهی جعلی و بیمسمای اصولگرا و اصلاحطَلَب را علم کردند؟
چیزی که واضح است، روحانی در این برنامه، از هیچ بیانصافی در حق دولت مهر دریغ نکرد، با این حال دوستان ایشان مدعی هستند که ایشان بزرگواری به خرج داده و آبروداری کرده! در پاسخ باید گفت: «هی، پرزیدنت! جَو نده... شفاف باش!»
به هر ترتیب، این نوع مدیریت ذهنی و روانی صرفا میتواند به عنوان یک تاکتیک مقطعی مفید باشد و هیچگاه نمیتوان به عنوان یک استراتژی بلندمدت به آن تمسک و «تشبث» جست، نهایتا سه-چهار ماه میتوان با «اسم» حلوا دهان مردم را شیرین نگه داشت و بعد از آن باید به دنبال «تدبیر» و کلید واقعی بود، نه نماد و ماکت.
به هر حال باید دو واقعیت واضح و عمده را درباره روحانی پذیرفت. این واقعیات در تکتک سخنانش در برنامه نیز کاملا مشهود بود. از قول نویسندهی وبلاگ پابرهنگان نقل میکنم:
۱- او برخلاف خاتمی و احمدی نژاد، هیچگاه “برهم زننده وضع موجود” نه در کشور، و نه در منطقه و جهان نیست. او مبتنی بر قواعد و قوانین موجود بازی می کند. بنابراین منتظر اقدام های “انقلابی” و “آرمانی” از سوی روحانی نباشید. او بیش از هر چیز با “واقعیت”ها کار دارد.
۲- “جامعه هدف” روحانی هم بالا است و نه پایین، بلکه “طبقه متوسط شهری” است.
بنابراین در دولت روحانی انتظار دو چیز را نداشته باشید: عدالت و رسیدگی به قشر ضعیف، امپریالیسمستیزی.
پن: آقای رئیس جمهور پس از دریافت نامهی آقای رئیسجمهور سابق و دعوت شدن به مباحثه (بخوانید «مباهته»)، لابد نشسته و مدام با خود میگوید: «نفرین بر دهانی که بیموقع باز شود»
ــــــــــــــــــــــــــــــ
فرصتی برای گشایش یک عقده
«این دولت، مکر خداست» + «دست خدا»
شعر طنز زیبایی در مورد برنامهی کذایی
نکاتپرس: ۱۲۰ دقیقه سیاهنمایی به جای گزارش عملکرد
طلوع یک خودشیفتگی مفرط
چگونه طی کمتر از شش ماه انبارها را آن هم با خزانه خالی پرکردید؟