نقطه‌ی تامل

بی‌تامل زینهار از نقطه‌ی دل نگذری/ زین سواد اعظم اسرار غافل نگذری

نقطه‌ی تامل

بی‌تامل زینهار از نقطه‌ی دل نگذری/ زین سواد اعظم اسرار غافل نگذری

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انقلاب» ثبت شده است

شان استون هم فهمید

جمعه, ۹ اسفند ۱۳۹۲، ۰۲:۱۳ ق.ظ
شان علی استون


اخیرا شان استون با یکی از خبرگزاری‌ها مصاحبه‌ای کرده بود. قسمتی از مصاحبه:

امروز شرایطی در دنیا به وجود آمده است که روشنفکران و فیلمسازان مستقل دنیا می‌توانند با ایجاد یک سینمای مستقل با ایدئولوژی‌های رایج و غالب دولت‌های حاکم مبارزه کنند. امروز روشنفکران و مبارزان دنیا می‌توانند حول و حوش یک سینما و رسانه مستقل، یک آنتی‌مد جهانی بسازند که شامل همکاری همه با هم شود. اگر این جریان جدید رسانه‌ای و سینمایی تقویت شود به‌شدت می‌ تواند موفق باشد، اما این جریان نیاز به یک همگرایی ویژه دارد، همه آدم‌هایی که این خصوصیات را دارند، یعنی با یک دنیای جدید که ایدئولوژی‌های حاکم در آن نقش تعیین ‌کننده در شکل‌دهی به افکار عمومی نداشته باشند، موافق هستند باید در هر نقطه دنیا که هستند به پشتیبانی و حمایت و رساندن صدای آدم‌های دیگر به همه نقاط دنیا کمک کنند. این جریان حاکم به‌شدت قدرتمند است و سابقه طولانی‌ای هم دارد، به همین ترتیب برای مبارزه با این جریان نیز نیاز به یک جریان مستقل و متحد است. [...] سینمای ایران وارد فاز جدیدی در دنیای امروزه شده است اما حتماً نیاز دارد که به‌روز شود، به همین منظور نیاز به مشارکت با سینمای غرب احساس می‌شود تا جهشی در سینمای ایران به وجود بیاید. متأسفانه سینمای واقعی ایران در همه این سالها دیده نشده است، چون به یک سیستم پخش درست متصل نشده است. فکر می‌کنم در موقعیت کنونی بهترین راه برای سینمای ایران رفتن به‌سمت مشارکت با بقیه سینمای دنیا باشد. اما متأسفانه در ایران موانعی هم وجود دارد و عده‌ای بسیار مغرضانه عمل می‌کنند و نمی‌خواهند که سینما و رسانه‌های ایران جهانی شود. خیلی‌ها در خود ایران دوست دارند که ایران همچنان در انزوا بماند و صدای ایرانی‌ها به دنیا نرسد.

* * *

«دعوای اصلی، دعوا بین آنهایی است که انقلاب اسلامی را محدود به جغرافیای ایران و در سال ۱۳۵۸ تمام شده می دانند، با آنها که قائل به این گفته امام خمینی اند که "تا در هر جای جهان ظلم هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستیم" و انقلاب اسلامی را هم امری مستمر، تا انقلاب مهدی(عج) می دانند.» (از فرمایشات لیدر فرقه مخوف انحرافی، اسفندیار مشایی)

«بعضیها وقتی جمهوری اسلامی تشکیل شد گقتند: انقلاب تمام شد. من خودم بارها شنیدم -نمیخواهم اسم ببرم -  الان هم شخصیت‌های طراز اولی هستند که البته الان بر مسند حکومت نیستند ولیکن مناصب بالایی دارند که این‌ها همین را می‌گفتند. می‌گفتند جمهوری اسلامی تشکیل شد دیگر انقلاب تمام شد. اما افکار امام (ره) این نبود! افکار امام این بود که جمهوری اسلامی ایران تشکیل شده است که انقلاب اسلامی ایران را مدیریت بکند. یعنی اول کار است! (مشایی-راهیان نور، فروردین۹۱)

در این سالهائى که دولت نهم و دولت دهم بر سر کار بودند تا امروز، گفتمان انقلاب و ارزشهاى‌‌انقلاب و چیزهائى که امام به آن توصیه میکردند و ما آنها را از انقلاب آموختیم، خوشبختانه کاملاً برجسته شده: مسئله‌‌ى ساده‌‌زیستى مسئولان، استکبارستیزى، افتخار به انقلابیگرى. یک دوره‌‌اى بر ما گذشت که اسم انقلاب و انقلابیگرى و اینها به انزوا افتاده بود؛ سعى میکردند به عنوان یک ارزش منفى یا ضد ارزش، از این چیزها یاد کنند؛ مقاله مینوشتند، حرف میزدند، گفته میشد. (رهبر انقلاب ۹۱/۰۶/۰۲)

عده‌اى در اول انقلاب خیلى تند و داغ و پُرشور بودند، اما متأسفانه فکر دینى آن‌ها عمق نداشت؛ با اولین باد سردى که از طرف تبلیغات دشمنان آمد، برگ و بار انقلابیشان ریخت و جوشش انقلابیشان تمام شد. بعضى‌ها صدوهشتاد درجه این طرف غلتیدند. (رهبر انقلاب ۸۴/۰۲/۱۹)

بعضی ها با نام عقلانیت، با نام اعتدال، با نام پرهیز از جنجال و دردسر بین‌المللى، می خواهند از مبانى انقلاب و اصول انقلاب کم بگذارند! این نمی شود؛ این نمی شود. این نشانه‌ى بى‌صبرى و نشانه‌ى خسته شدن است. گاهى این خسته شدن را - که خودشان خسته شده‌اند - به مردم نسبت میدهند: مردم خسته شده‌اند! نه ... »‌ (رهبر انقلاب ۸۷/۰۶/۱۹)



پ‌ن۱: مدتیست به دیدن جامعه ایران -چه مردم و چه سیاسیون- از نگاه اشخاص خارج از سیستم علاقمند شدم. یک نوع بازنگری در پیش‌فرض‌هایی که سیستم به ما تحمیل کرده. از یک نوع القاء و مدیریت فکری صحبت می‌کنم که از طرف جریان حاکمیت -و به نوعی حتی از طرف اپوزوسیون داخلی- به ما تحمیل شده، و در مواردی تبدیل به نوعی هژمونی ناخودآگاه شده. سطحی‌نگری، مطلق‌نگری، تعصب(نسبت به باور، یا فرد مورد علاقه) بین ما اپیدمی شده. در این زمینه، دیدن ایران و ایرانی و جریان انقلاب و نظا‌‌م از دید یک خارجی، یا هموطنی که بخش قابل ملاحظه‌ای از عمرش خارج از این سیستم گذشته، کمک می‌کند دید واقع‌گرایانه‌تری نسبت به مسائل داشته باشیم. به خصوص از چند ماه پیش -که دچار انحراف فکری! شدم و جذب جریان انحرافی- این دغدغه بیشتر شده. یک حس و نگرش اشتباه در همه ما هست. استثنا هم ندارد، خیلی کم. از نگاه‌های تک‌بعدی‌بین طیف‌های غرب‌گرا و ملی‌گرا و «حزب‌اللهی‌گرا»ی جامعه که بگذریم، بروبچه‌های انحرافی (انقلابیون عدالتخواه) هم -اگرچه کم‌تر اما- خواه و ناخواه گرفتار انگاره‌های ذهنی نادرستی هستن. برای منِ نوعی که فرصت زندگی خارج از این «اکوسیستم» را نداشته‌ام، تجربه‌ی نگاه از منظر کسی که یک زاویه دید خارجی نسبت به سیستم دارد، یک دید ناب؛ خالص و بی‌پیرایه، برای ساختارزدایی ذهن بی‌شک نافع خواهد بود.

پ‌ن۲: احساس کردم کمی دارم این وبلاگ رو جدی میگیرم و در نوشتن سخت‌گیری می‌کنم، یعنی دنبال موضوعاتی بودم که ارزش نوشتن و خوندن داشته باشه، چند تا پیش‌نویس هم کار کردم، اما نیاز به مطالعه و تنبلی و... دچار نوعی ایدآلیسم در عمق نوشته‌ها شدم. می‌خوام بعد از این گاهی پست‌های کوچکی  بذارم بدون سخت‌گیری، در حد «استاتوس»، کی به کیه. به هر حال خواننده هم میدونه داره وبلاگ میخونه دیگه. به نظرم برای ساختارزدایی لازمه اسم و قالب وبلاگ رو عوض کنم، کمی اسپورتی و فانتزی‌تر...

پ‌ن۳: عکسی از علی آقا. جالب‌انگیز و «حماسی» !

  • ۵ نظر
  • ۰۹ اسفند ۹۲ ، ۰۲:۱۳
  • مرتضی

از شطحیات انحرافیون

سه شنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۲، ۰۴:۳۵ ب.ظ
سروده‌ی عمیق و بسیار زیبایی از یگانه. در چند بیت کوتاه تصویری روشن از جامعه‌ی ما و کژراهه‌ای که رفتیم ارائه داده! (زَیّد الله اِنْحِرافُه)

هر جزوه ای نوشتند ما با شتاب خواندیم
هر خطی از خطا بود ما با عذاب خواندیم

با تشنگی کنار این چشمه کار کردیم
آن سوی تر نرفتیم، آن را سراب خواندیم

اشعار شاعران را با اضطراب و تشویش
در زیر دوش حمام یا مستراب خواندیم

از بخت تیره ی ما رنگ سیاه ماتم

مرسوم گشت و ما نیز آن را حجاب خواندیم

شیخان بی سواد مغرور مدعی را

یار امام و رکن این انقلاب خواندیم

خدمتگزار خود را خواندیم انحرافی

آن شیخ فتنه گر را عالیجناب خواندیم

می آید آن یگانه دنیا شود بهاران

این وعده ی خدا را ما در کتاب خواندیم

  • مرتضی

صحیفه‌ی محکمات

سه شنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۲، ۰۲:۱۶ ب.ظ

دشمن نتوانست شعارهاى انقلاب را کمرنگ و سپس محو کند. به نظر من یک بخش عمده‌اى از این هم مربوط میشود به هوشیارى امام بزرگوارمان. آنچه که امام بزرگوار از اظهارات خود، از گفته‌هاى خود، از نوشته‌هاى خود در میان ما باقى گذاشت، بیّنات است، محکمات است؛ متشابهات نیست که کسى آنها را نفهمد. آخرین سخن امام هم وصیتنامه‌ى امام است. من همیشه به مسئولین و کسانى که در دولتهاى گوناگون یک کار مهمى دستشان بوده است، توصیه میکردم که به وصیتنامه‌ى امام مراجعه کنند. وصیتنامه‌ى امام، لبّ ارزشهاى مورد نظر امام است؛ اینها را امام باقى گذاشته، زنده گذاشته است. لذاست که این ارزشها قابل تحریف نیست، قابل تغییر نیست. بله، ندیده گرفتن اینها امرى است که میسر است براى کسانى که بخواهند ندیده بگیرند.

       - سخنرانی ۱۳۹۲/۰۴/۲۳


درست یک روز قبل از ایراد این سخنرانی، من اینجا کامنتی گذاشته بودم با عین همین مضمون و کلمات، در انتقاد به رجالی که ادعا می‌کنن راهشون ادامه‌ی خط خمینیه، و هر دوره‌ای تفسیر دلخواه خودشون رو از این خط ارائه میدن و در واقع صرفا از "برند" امام استفاده می‌کنن.

و نکته‌ی جالب این که بیت امام برای این بزرگان از حرف امام بالاتره، طوری که به پشتوانه‌ی ایشان، حرف امام را واگذاشته و به برداشت‌های سلیقه‌ای خود از "راه" و "آرمان"های انقلاب مشغولن. به این بزرگواران جدا توصیه می‌کنم تکلیفشون رو با خودشون مشخص کنن.

خمینی در عرصه بین‌المللی متفکر و سیاستمدار انقلابی شناخته‌شده‌ای بود که افکار و روش خاص خودش رو داشت که بالطبع هیچ کس نمی‌تونه عینا  اون رو تکرار کنه و دلیلی هم نداره. اما میزان پایبندی یا قرابت اشخاص به منش فکری و حکومتی این رهبر ایدئولوژیک با مراجعه به آرا و مکتوبات به جا مانده، با کمی تامل، برای هر اهل تحقیقی کاملا قابل درکه. مگر این که بخوایم ایدئولوژی و متدولوژی خودمون رو به این شخصیت تحمیل کنیم، که بحثش کاملا جداست.


وقتی این جملات از سخنرانی آیت‌الله خامنه‌ای رو می‌خوندم کمی برام جالب بود. چون تک‌تک اون جملات و کلمات از خودم بود و حتی قبلا در مورد این موضوع جایی چیزی نخونده بودم.خوشحالم که به فاصله دو روز حالا از یکی دیگه این حرفا رو میشنوم. اونم از یکی از نزدیک‌ترین اصحاب خمینی.

خب، به نظرم باید این جریان رو در راستای بصیرت عمیقم ارزیابی کنم ;) به فال نیک می‌گیرم و اینجا میذارم تا آیندگان بخوانند و بدانند و عبرت ستانند.

+ مطلبی درخور تامل برای همه منسوبین امام

  • مرتضی

این همه مقدسات؟

شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۲، ۰۸:۵۶ ب.ظ

 امام جمعه مشهد آیت الله علم‌الهدی

به ولایت فقیه اعتقاد و التزام عملی دارم و در این مورد با کسی بحث ندارم. به علاوه اصول کلی نظام و قانون اساسی را هم قبول کردم. اما زیر بار حرف بی حساب و منطق نمی‌روم. معتقدم بهترین راه برای مخالفت با هر کاری اینست که از آن بد دفاع کنیم.

لزوم عدم مغایرت قوانین مصوب جمهوری اسلامی با اسلام و قانون اساسی و ضرورت وجود نهادی برای این گونه بررسی‌ها و تصمیم‌گیری‌ها یک مساله‌ی انکار ناپذیر است. همچنین تا زمانی که در قانون اساسی صریحا لزوم بررسی صلاحیت نامزدها از سوی نهاد مذکور آمده، در جمهوری اسلامی همه ملزم به تمکین از آن هستند.

با وجود این براهین، دیگر ضرورتی احساس نمیشود تا برای دفاع از این نهاد در مقابل هجمه‌هایی که این روزها شاهدش هستیم آن را در حد یکی از مسلمات اسلام که انکار آن رد اسلام را در پی دارد بدانیم.

هر کسی اگر بنشیند و با خود فکر کند می‌تواند از اصل ولایت فقیه -یا هر اصل دیگری- روی کاغذ هزاران نتیجه گیری کند و از دل همین یک اصل صد اصل دیگر استخراج کند اما سوال اینجاست که آیا تمام این اصول استنباطی با قرآن و روایات اسلامی تطبیق دارد؟

آیا قداست بخشیدن به هر نهادی با الصاق پسوند "مقدس" صحیح بوده و یا حتی کار عاقلانه‌ایست؟

آیا این تشبیه بجا و مناسبیست که افرادی که فقهای این شورا را تضعیف می‌کنند به سقیفه بنی ساعده و فقهای این نهاد -به زعم شما مقدس- را به امیرالمومنین توصیف کنیم؟ هر چند می‌گویند در مثال مناقشه نیست اما یک حداقل تناسبی نباید در مثال باشد؟ اگر آن‌ها که سقیفه بنی ساعده را به راه انداختند خواستند در مقابل خواسته‌ی پیامبر خدا مجلسی به زعم خودشان "دموکراتیک" برای تصمیم گیری تشکیل دهند، مگر غیر از این است که اعضای محترم این شورا هم توسط کسانی انتخاب می‌شوند که به نوعی نمایندگان همین مردم هستند؟ یا نه، شاید به نظر شما فقهای این شورا ولایت مستقیم دارند؟ از کجا به این نتیجه رسیده اید؟ از اصل ولایت فقیه؟ مگر اعضای سقیفه در دین فقیه نبودند؟ این چه تشبیهیست!

بله، پیر ما گفت ملت ما بهتر از ملت حجاز و ... در زمان حضرت رسول و امیرالمومنین هستند. اما آیا درست است که در خطبه‌های نمازجمعه با تکبیر مردم دستخوش احساسات شویم و از این که چرا این مردم در زمان حیات طیبه امیرالمومنین نبودند حسرت بخوریم و اشک بریزیم... واقعیت جامعه ما همین مردم هستند؟ نه، واقعیت جامعه ما اینست:


تهران، ماهواره، آنتن، پشت بام، بی بی سی، کنترل ذهن

سعی کنید این را باور کنید. این یک واقعیت است. واقعیت این است که بس ما غلو کردیم و صفات و القاب نابجا به افراد و نهادها چسباندیم، و از دیگر سو برای خودمان حقوقی قائل شدیم برای استفاده از ثروت ملی -هرچند در صدق نیت شمایی که خودتان صادقانه دو فرزند رشید را برای دفاع از انقلاب تقدیم کردید شکی نیست- بعضی به عنوان پیش کسوتان مبارزه برای انقلاب و بعضی به عنوان اسپانسر انقلاب و جنگ تحمیلی چقدر از انقلاب به نفع خانواده خود استفاده کردند؟ بس که هر چه صداقت در رفتار و گفتارمان کمتر شد برای جبرانش سانسور در رسانه‌های انقلاب را بیشتر کردیم، اعتماد را کم‌کم از بین بردیم. حالا به کجا رسیدیم؟ اکنون به جایی رسیدیم که خیلی از مردم دیگر انقلاب را متعلق به خودشان نمی‌دانند. و به جایی رسیدیم که خیلی از مردم به ملیت خود افتخار نمی‌کنند. جایی رسیدیم که همان‌گونه که مردم برای اطلاع از اوضاع مثلا آمریکا از رسانه‌های غیر امریکایی اخبار را دنبال می‌کنند متاسفانه برای دانستن مسائل روز کشور خود به رسانه‌های غربی بیشتر اعتماد دارند. البته باید هم بدیشان حق داد، هر رسانه‌ای خودش میزان اعتماد به خود را تعیین می‌کند. و امروز به هر ترتیب این موج اعتماد از رسانه‌ی -به ادعای خودش- ملی دور شده و به سوی رسانه‌های غربی سرازیر گشته. مگر فراموش کردید سال 88 را؟ خود حضرتعالی هم نقشی داشتید در شکل گیری آن اجتماع که تا حدودی توانست بعد شش ماه اوضاع کشور را آرامش بخشد. ولی چرا باید شش ماه تمام اوضاع مملکت سر یک ادعای پوچ برهم ریزد و پایه‌های انقلاب به لرزه افتد؟ انقلابی که ادعای الهام بخشی کشورهای منطقه و جهان اسلام را دارد؟ نه سید بزرگوار، این بار کج این طور به منزل نمیرسد، باید به خودمان بیاییم. سعی نکنیم همه جا از احساسات مذهبی مردم استفاده کنیم. سعی کنیم از شعور مذهبی مردم بهره بگیریم. به شعور خودمان و مخاطب بیشتر احترام بگذاریم. هیچ وقت دوست ندارم چیزی بنویسم که شاید مایه‌ی شادی بدخواهان شود اما گاهی مجبوری برهان‌هایی ضعیف و بی مورد را به چالش بکشی. تخته سنگی که افتادنیست را باید انداخت.

باز هم هر چه فکر می‌کنم نمی‌فهمم چرا اهانت به این نهاد "اهانت به صدیقه اطهر است" !؟

 

پ ن: لازم به ذکره که اینجا یک وبلاگ سیاسـی نبوده و نخواهد بود.

  • ۴ نظر
  • ۳۱ فروردين ۹۲ ، ۲۰:۵۶
  • مرتضی

عرش الهی را لرزاندی مرد!

چهارشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۱، ۰۵:۲۱ ب.ظ

در پیشگاه خدای اینان دست دادن با پیرزنی 85 ساله گناهیه بس نابخشودنی که سقف آسمون رو به زمین میاره و ریشه‌ی عفت و عصمت رو از جهان برمی‌داره. آدمایی که دین‌داری رو در مقابل انسانیت قرار میدن!
اینا همونایی هستن که بخشنامه‌ها زدن درباره لزوم استفاده از پیراهن قهوه‌ای آستین بلند...
اینا همون کوته فکرایی هستن که پوشیدن شلوار جین و تی‌شرت رو برای نسل ایکس تبدیل به رویایی دست نیافتنی کردن.
مبارز بوسنیایی، بالکان، آوینی، جلد مجله سوره، تهاجم فرهنگی، تجاوز صرب‌هااین‌ها همونایی هستن که متعصبانه عکس روی جلد مجله‌ سوره که پیامی جز نفوذ پیام انقلاب ایران در اروپا نداره رو "تهاجم فرهنگی" قلمداد می‌کنن و وزیر ارشاد‌شون شخصا مرتضی آوینی رو به خاطر این عکس توبیخ می‌کنه! برای موهای بلند و عینک دودی.
این‌ها همون‌هایی هستن که سی سال با دگم بازی‌هاشون خیلی‌ها رو از خیلی اعتقاداتشون بیزار کردن.
بله، اینها کسانی که در یک دنیای دوقطبی رنگ قرمز شوروی‌ها رو صرفا برای اعلام ضدیت با امپریالیسم انتخاب کردن رو کمونیست و زندیق و طبعا نجس میدونن!

 

بعدنویس: الان حس می‌کنم دارم با اون‌هایی که سال 76 آقای شکلاتی رو روی کار آوردن هم‌ذات پنداری می‌کنم... گاهی آدما برای تغییر وضع موجود خیلی خوشبینانه به هر چهره‌ی تازه‌ای اعتماد میکنن. راستی اگر اشتباه نکنم اون وزیر ارشاد همین آقا بوده...

  • ۰ نظر
  • ۲۳ اسفند ۹۱ ، ۱۷:۲۱
  • مرتضی

Metamorphosis

دوشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۱، ۱۰:۱۴ ب.ظ
فرمول یک، فراری، شوماخرمی‌خوام امروز براتون قصه بگم...
دوستان بهش می‌گن "شوماخر". راننده خطی مسیر هر روزمونه. آدم خاصیه در نوع خودش. اطلاعات عمومی و سیاسی و تاریخی نسبتا خوبی داره. موقع اخبار سریع رادیو رو روشن می‌کنه و با دقت تمام خبرها رو گوش میده. گاهی دقیق میشه و اگه تو ماشین سروصدا باشه سرشو میبره پایین و با دقت خاص یک تماشاچی  فوتبال به اخبار گوش میده، کلا آدم جالبیه. به خاطر همین معلومات بالا خوش صحبته و معمولا وقتی باهاش هستی اگه اهل صحبت باشی تمام طول مسیر مشغول فک زدن هستین.
من هم اگرچه خیلی اهل صحبت مخصوصا با جماعت راننده نیستم اما به واسطه آشنایی‌ای که تازگی کشف شده گاهی باهاش مشغول صحبت میشم و از هر دری میگه... از خاطراتش با عمو و پدرم تا سرنوشت زندگیش... تا تاریخ انقلاب و مسائل روز برام گفته.
اون روز هم داشت داستان یکی از برهه‌های حساس زندگیش رو تعریف می‌کرد. لازم به توضیح نیست در هر کشوری که انقلاب بشه، تا مدتی
  • مرتضی