Spiritual Garden
دوشنبه, ۱۳ آذر ۱۳۹۱، ۱۱:۴۷ ب.ظ
محلی که کار میکنم خارج شهره. بین دو تا روستا. راه تا یکی از
روستاها آسفالته، که ماشینهای خطی روستا معمولا از اونجا میان و مسافر
میزنن برای شهر، ولی راهش تا اون یکی روستا خاکیه. دیروز ظهر ماشین نبود و
باید بیشتر از یک ساعت معطل میشدم. یهو به سرم زد تا اون روستای دوم روستا
پیاده برم به جای منتظر موندن: به راه بادیه رفتن به از... چون تا حالا از
اون راه نرفته بودم برام کمی جالب هم بود. راهش نمیدونم دقیقا چقدره اما
از هفت هشت کیلومتر بیشتره. هر از چندگاهی از این کارهای محیرالعقول انجام
میدم، به قول "یکدیوانه" شاید برای این باشه که به خودم ثابت کنم هنوز
دیوونهام.خسته نبودم و حال پیاده روی هم بود.
خلاصه بندهامونو سفت کردیم و راه افتادیم. در یک راه خلوت و کم رفت و آمد که از کنار رودخانه میگذره و یک طرفش کوه و در طرف دیگه تا چشم کار میکنه دشت...
- ۱ نظر
- ۱۳ آذر ۹۱ ، ۲۳:۴۷