معضلات آقای paranoid android
آدم که نیستم من! فکر کنم فقط همین عبارت فوق به بهترین وجه گویای حال من باشه. نمیتونم مثل آدم بشینم یک موسیقی خوب و "کانسپت" گوش کنم حالشو ببرم.
به سبک موسیقی "عصر نو" علاقه دارم. چند سال پیش چند تا از ویدئوکلیپهای +eRa+ رو دیده بودم. اون روز نمیدونم چی شد رفتم توی یه مودی که احساس کردم باز دلم همچین موسیقیای میخواد. نشستم چند تا mp3 از این پروژه دانلود کردم و گوش دادم و البه خیلی هم لذت بردم. طوری که رو گوشیم هم ریختم تا همیشه همراهم باشه! حتی تصمیم داشتم یه قسمت از یکی از آهنگها رو به عنوان ringtone بذارم.
در همین حین یکی از ویدئو ها رو هم تماشا کردم. اینجا بود که کمکم به نقطهی تامل رسیدم. با اینکه قبلا هم دیده بودم و برداشتی که ازش داشتم یک داستان نمادین مذهبی (مسیحی) بود، اما تعدد و تاکید روی یک سری نمادهای خاص این بار توجهم رو جلب کرد. کلیپ رو دوباره پخش کردم و دیدم بله، اشتباه نکردم، یعنی عمری اشتباه کردم! گفتم در وب جستجویی بکنم تا ببینم اولین کسی هستم که چنین کشف بزرگی کرده یا قبل از من هم اندیشمندانی بزرگ با چنین دید ژرفی راجع به فلسفه هنر در تاریخ بوده اند... که دیدم بله بودهاند: Ameno ، Enae Volare
تقریبا همه کارهای کارهای ایرا مضامین فلسفی آرماگدونی دارن و یه تفکر خاص درباره آخرالزمان رو القا میکنن. و مشخصات و نحوه ظهور -به زعم خودشون- گودمنها و منجی این دوران رو نشون میدن که البته از این لحاظ باید گفت کارهای این گروه حقیقتا ارزش دیدن رو داره و میشه از بین پیامهاشون بعضا به اطلاعات ذیقیمتی در مورد این تفکر دست پیدا کرد.
دارم فکر میکنم هر موسیقی "روحانی" ای لزوما از بهشت نمیاد. حتی اگر سبکش شبیه آواز gregorian باشه که در کلیساها خونده میشده. حتی اگه خیلی از مسیحیها این موسیقی رو مذهبی بدونن. حتی اگه اسم گروه همه جا با دو تا مثلا "صلیب" احاطه شده باشه. خود "اریک لوی" میگه: "همیشه سعی کردم موسیقی ارا، چیزی فراتر از ملودیهای قومی، منطقهای یا دینی باشد". این حرف قشنگ اریک من رو یاد مدونا میندازه که وقتی در مصاحبه بهش میگن شایعاتی در مورد یهودی بودن تو هست میگه: "من معتقدم به آیینی بسیار باستانیتر تعلق دارم"
دارم فکر میکنم فیلم و موسیقی کانسپت زیاده اما حرف سر اینه که "کدوم کنسپت؟". گاهی کمی فکر کنیم...
نتیجه گیری اخلاقی: گاهی خیلی سخته که آدم مثل خیلیهای دیگه چیپس و کچاپ دستش بگیره و بشینه فیلم کانسپت ببینه. یا ولوم اسپیکر رو تا تهش بلند کنه و غرق یک موسیقی ناب بشه. با یه نگاه پارانوییدی نمیشه از خیلی کارهای هنری لذت برد.