وقتی هیئتی میشویم
يكشنبه, ۵ آذر ۱۳۹۱، ۰۵:۵۲ ب.ظ
من اصولا هیچ وقت یک "بچه مذهبی" نبودم. حداقل خودم این طور فکر نمیکردم. نه این که آدم بی اعتقادی باشم. یادمه حدود بیست سالگی تو یک کتابی خوندم که "یونگ" معتقده هیچ انسانی نیست که تا بیست سالگی برسه و حداقل یک به قول خودش "تجربه دینی" نداشته باشه. خیلی برام جالب بود چون تو همون سال چند تجربه دینی برام اتفاق افتاده بود. من با این که خیلی مذهبی نبودم ولی سعی کردم همیشه مقید باشم و اخیرا هم این حس تقید در من بیشتر شده که البته خیلی هم ستودنی نیست بالاخره اینم یه قانونه که هر گبری به پیری میشود پرهیزکار، ما هم دیگه کمکم... اما از بچگی آدمایی الگوی من شدن که به این مسائل و به زندگی عقلانیتر و با دید فلسفی نگاه میکردن. به همین خاطر همیشه یک احساس منورالفکری داشتم که خیلی با بچه هیئتیها قاطی نمیشدم و بُر نمیخوردم...
شاید ناشی از برخورد و رفتار نامناسب افراد به خصوصی بوده. برادرم اما اهل هیئت بود، خب خیلی وقتها اون هم تیریپ روشنفکری بر میداشت و با بعضیها مشکل پیدا میکرد. با همهی این حرفا خیلی جالبه که بهترین دوستانم بسیجی و یا اهل هیئت هستن. خیلیها رو هم میشناسم که هیئتی بودن و موندن و هیچ وقت مثل بعضیها دچار روزمرگی و مشغول حواشی نشدن و درسشون رو تا مقاطع بالا ادامه دادن و اهل مطالعه هستن. تو کدوم اجتماع و گروه باشی مهمه، اما حق انتخاب در مورد آدمهایی که توی اون اجتماع باهاشون میگردی مهمتره.
چند سالیه هیئتهای مذهبی خوبی تو شهرمون راه افتادن و خوب هم دارن کار میکنن. البته از همه نوعش هست. آلترناتیوهای مختلف برای ذائقههای متفاوت از هیئت پیروان ولایت گرفته تا هیئت ضدولایت فقیه و ضد انقلاب و ضد زلزله و ضدزره و... خلاصه یک طیف وسیع تنوع در انتخاب برای نسل جوان!
الغرض، شنیدم یک آقایی که قبلا میشناختمش این روزها توی یک هیئت مذهبی سخنرانی داره. فقط به خاطر اون گفتم این ایام میرم هیئت و زودی بلند میشم میرم. اما وقتی رفتم دیدم مداح خوبی هم دارن و جنسشون جوره تا آخر همون هیئت رفتم و انصافا هم مراسمشون خیلی قشنگ و حسی بود. احساس میکنم ضرر نکردم و امسال محرم رو عینیتر درک کردم. اون حسی که در هیئت بهت دست میده مسلما تو مسجد با اون مراسم با دیسیپلین بوجود نمیاد. دوستم میگه شما خونه خدا رو خالی میذارین میرین خونه مردم! من میگم مهم خداست که تو خونه دلت باشه! حالا تو برو بت خانه فرقش چیه! (خدایا ببخش جدی نگفتمها!)
خلاصه که امسال یه جورایی ما هم بچه هیئتی شدیم هر چند شنیدم همون روزا بین بروبچ اونجا یه سری اختلافات حاد پیش اومده، اما به هر حال ما که به فیض مطلوب نائل اومدیم!! خدا اونا رو هم به حق این ماه شفا بده که دارن به بهانه محرم ولی در اصل به خاطر خودخواهیهاشون بیخودی خونشون رو کثیف میکنن. کم واقعهای نیست عاشورا که ما این طور حقیرانه و مینیمالیستی باهاش تا میکنیم. چقدر قشنگ گفته... آز و آرزو خوک و سگ است... تشنه این را میکشی وان هر دو را میپروری...
متاسفانه ما به این وقایع عظیم خیلی حداقلی نگاه میکنیم. مثل اون نطق معروف خسرو گلسرخی -هر چند آدم قابل احترامی بوده- که حسین بن علی رو از دید خودش شهید بزرگ خلقهای خاورمیانه میبینه. شهید چه خلقهایی! حسین این بوده؟ در همین حد !؟
ضمنا در پایان عرایض گران سنگم، یک نقل قول هم برای برادران جان بر کف هیئتی -که از جان دوستتر دارم!- میارم:
چند سالیه هیئتهای مذهبی خوبی تو شهرمون راه افتادن و خوب هم دارن کار میکنن. البته از همه نوعش هست. آلترناتیوهای مختلف برای ذائقههای متفاوت از هیئت پیروان ولایت گرفته تا هیئت ضدولایت فقیه و ضد انقلاب و ضد زلزله و ضدزره و... خلاصه یک طیف وسیع تنوع در انتخاب برای نسل جوان!
الغرض، شنیدم یک آقایی که قبلا میشناختمش این روزها توی یک هیئت مذهبی سخنرانی داره. فقط به خاطر اون گفتم این ایام میرم هیئت و زودی بلند میشم میرم. اما وقتی رفتم دیدم مداح خوبی هم دارن و جنسشون جوره تا آخر همون هیئت رفتم و انصافا هم مراسمشون خیلی قشنگ و حسی بود. احساس میکنم ضرر نکردم و امسال محرم رو عینیتر درک کردم. اون حسی که در هیئت بهت دست میده مسلما تو مسجد با اون مراسم با دیسیپلین بوجود نمیاد. دوستم میگه شما خونه خدا رو خالی میذارین میرین خونه مردم! من میگم مهم خداست که تو خونه دلت باشه! حالا تو برو بت خانه فرقش چیه! (خدایا ببخش جدی نگفتمها!)
خلاصه که امسال یه جورایی ما هم بچه هیئتی شدیم هر چند شنیدم همون روزا بین بروبچ اونجا یه سری اختلافات حاد پیش اومده، اما به هر حال ما که به فیض مطلوب نائل اومدیم!! خدا اونا رو هم به حق این ماه شفا بده که دارن به بهانه محرم ولی در اصل به خاطر خودخواهیهاشون بیخودی خونشون رو کثیف میکنن. کم واقعهای نیست عاشورا که ما این طور حقیرانه و مینیمالیستی باهاش تا میکنیم. چقدر قشنگ گفته... آز و آرزو خوک و سگ است... تشنه این را میکشی وان هر دو را میپروری...
متاسفانه ما به این وقایع عظیم خیلی حداقلی نگاه میکنیم. مثل اون نطق معروف خسرو گلسرخی -هر چند آدم قابل احترامی بوده- که حسین بن علی رو از دید خودش شهید بزرگ خلقهای خاورمیانه میبینه. شهید چه خلقهایی! حسین این بوده؟ در همین حد !؟
ضمنا در پایان عرایض گران سنگم، یک نقل قول هم برای برادران جان بر کف هیئتی -که از جان دوستتر دارم!- میارم:
"اختلافات غالباً از هوسهاى نفسانى بر میخیزد. اگر کسى بگوید این عمل من که اختلاف انگیز بود، تفرقه انگیز بود، براى خداست، این را باور نکنید. تفرقهى بین مؤمنین کارِ خدائى نیست، براى هدفِ خدائى انجام نمیگیرد؛ کار شیطانى است؛ ایجـاد بغضاء و کینه بین مؤمنین ، فضـاى اختلاف را به وجود آوردن، این کار شیطان است، کار خدائى نیست. کار خدائى همدلى است. یک نفر یک کارى دارد، مسئولیتى را بر عهده گرفته، دیگران باید کمک کنند تا کار را خوب انجام دهد. اگر ضعفى داشت، به او تذکر دهند؛ اما نگذارند او تضعیف شود. این کسى که این عَلم را بر دوش کشیده، بلند کرده، همه باید کمکش کنند؛ یکى عرقش را پاک میکند ، یکى بادش میزند، اگر دیدند که در نگه داشتن عَلم دارد اشتباه میکند، راهش این نیست که یک مشتى هم به پشتش بزنند، خودِ او و عَلم را سرنگون کنند. راهش این است که کمکش کنند این اشکال برطرف شود؛ این نکته را باید همه توجه کنند..."
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.