مادورو؛ پنجه در پنجه اتاق بازرگانی ونزوئلا و آمریکا
احمد شریعت/ اگر انقلاب را به عنوان یک تحول بنیادین در مناسبات و ساختارها با حضور مردم تعریف کنیم، آنگاه انقلاب بولیواری را از بسیاری جهات میتوان یک انقلاب خاص دانست. اگر خطر ارتجاع یا بازگشت به شرایط پیش از انقلاب را مهمترین خطری بدانیم که انقلابها را تهدید میکند، تا به امروز انقلاب بولیواری آرمانهایش را اعتلا داده و بازگشتی به عقب رخ نداده است. در پی زمینهای که این انقلاب در سرزمین چاوز ایجاد کرد، مناسباتی بنا شد که یکی از آنها بسیار تامل برانگیزتر است: دایره قدرت دیگر محدود به یک حلقه بسته نبود.
معمولا از مهمترین دلیل خیزش ملتها و شکلگیری جنبشهای اجتماعی، محدود شدن دایره قدرت است. در این حالت گروهی که خود را "خواص" و تودهها را "عوام" مینامند و برای خود حق سیادت و هدایت بر ملت قائلند، روابط و مناسباتی میان خود ایجاد میکنند تا کسی جز آنها و یا افراد مورد تاییدشان نتواند به قدرت سیاسی دست پیدا کند.
البته نخبگان یا همان خواص برای بستن راه برای "غیرخودیها" از روشهای گوناگونی استفاده میکنند که بررسی این روشها و تجزیه و تحلیل آنها نیاز به تحقیقات جامعی دارد. به نظر میرسد مهمترین وسیله آنها برای مشروعیت دادن به چنین پدیدهای (حلقه بسته قدرت) تصویرسازی با کمک رسانههای مختلف باشد. آنها خود را "مدیران و مدبران"، "باسوادها و کارشناسان"، از همه مهمتر "باتجربهها" معرفی میکنند و اگر کسی بخواهد این حلقه را بشکند در نقطه مقابل این صفات قرار میدهند.
زمانی که رانندهها میبرند
اگر در برخی مناطق جهان، خواص برای تمسخر دیگران آنها را راننده یا نظامی خطاب میکنند، در انقلاب بولیواری داستان کاملا متفاوت است. در آنجا انقلاب توسط نظامیانی که از دل تودههای مردم سر بر آوردند رشد کرد، کسانی که به مردمشان آموختند چگونه میتوان پنجه در پنجه با نظام سرمایهداری انداخت؛ در برابر امپریالیسم خشن بود و در برابر مستضعفان مهربان.
پس از انقلاب، مسیری که توسط چاوز گشوده شد تا مردم معمولی هم بتوانند به مدارج قدرت سیاسی برسند ادامه یافت و چاوز به شخصیتی محافظهکار تبدیل نشد که انقلابیگری را در مسیر تمام شده بداند. او پس از بیماری از مردم ونزوئلا درخواست کرد در صورتی که مداوا بر روی او اثری نداشته باشد، در انتخابات نیکلاس مادورو را برگزینند، کسی که وی به او اعتماد کامل دارد. مردی که در گذشته چندین سال "راننده اتوبوس" بود.
سرانجام روز انتخابات فرا رسید تا کاپریلس با همه حامیان خارجی و رسانههایش در برابر مادورو قرار بگیرد. کاپریلس از همان دست خواصی بود که چیزی کم نداشت، بخصوص در تحصیلات از دانشگاههای اروپا و آمریکا: او دارای مدارک حقوق تجارت، حقوق مالیات و... از دانشگاههای ریز و درشت ایتالیا، هلند، ونزوئلا و دانشگاه کلمبیای آمریکاست. در سایه روابط اقتصادی – سیاسی شکل گرفته در دوران پیش از انقلاب بولیواریو ادامه آن روابط، کاپریلس مهمترین عضو اتاق بازرگانی آمریکا و ونوزوئلا بود.
پس از مرگ چاوز و پیش از انتخابات ریاست جمهوری، بحران ارزی ونزوئلا را در بر گرفت و بولیوار به طرز وحشتناکی سقوط کرد. از طرفی مادورو چهره کاریزماتیک هوگوچاوز بزرگ را نداشت. همه شرایط برای سقوط انقلاب مهیا شده بود اما سرانجام مادورویی که در منطقه کارگرنشین بزرگ شده بود و سالها راننده اتوبوس بود، در انتخابات حقوقدان فرنگ رفته را شکست داد تا مردم ونزوئلا بار دیگر ادامه و پیشرفت انقلاب را انتخاب کنند...
انقلاب بولیواری چاوز، انقلابی مردمی بود که نشان داد چگونه مستضعفینی که مقرر شده بود بر پایه اصلاحات اقتصادی نئولیبرال کارلوس آندرس پرز نابود شوند تا امثال کاپریلس در اتاقهای بازرگانی به سود برسند و پی تحصیل به این سو و آن سوی اروپا و آمریکا بروند، در یک انتخابات سخت با جوی سنگین توانستند "باسوادان، کارشناسان، یا همان خواص" را شکست میدهند.
این انقلاب بولیواریست، و انقلاب همچنان ادامه دارد...