تقلای مذبوحانه اهل باطل
دوستان با اشاره به یکی از سخنان مهندس مشایی مطالبی نوشته بودند درباره این مطلب که ماجرای این روزهای ما، حکایت شیطان است که بدون آن که بخواهد، در جریان مشیت الهی حرکت میکند و خواه و ناخواه مسیری را طی میکند که به خودی خود «فرجام» خوشی دارد.
هر چند شیطان بتواند در یک بازهی کوتاه به پیروزی نسبی برسد، وقتی از بالا به «کل تصویر» مینگریم، میبینیم چیزی به جز حکمت الهی دیده نمیشود، طوری که تمام دشمنیهای شیطان را در خود هضم میکند. «سنتهای الهی» چیزی نیست که بشود از آن راه گریزی یافت یا خود را از مستثنی کرد. و شیطان نیز با تجربهی هزاران ساله این را بهتر از ما انسانها میداند، اما به هر حال ناچار است برای بازی در این زمین، در چارچوب قوانین «تکوینی» آن عمل کند. بازیای که به خاطر ماهیت قوانین حاکم بر آن، او از همان ابتدا محکوم به شکست در آن بوده است.
مثل یک ماده شیمیایی که تنها تحت شرایط خاص محیطی و آن هم تنها برای مدت زمانی محدود پایداری داشته و خود به خود مزمهل میشود. همچنان که آفریدگار و سازندهی هستی، به حالت تاکید فرموده: «انّ الباطلَ کانَ زَهوقا». البته این تا زمانیست که عدالتخواهان در راستای مقدمهی این آیه شریفه قرار بگیرند و پیوسته بر مدار حق و راستی بگردند، چون خاصیت حق اینست که ظهور و بروز نموده و حتی از لابلای ابرهای تیرهی تاریخ نیز نورافشانی میکند.
این روزها با خود فکر میکردم که این جریان پیروز در انتخابات، بعد از آن که به واسطهی همه اتهامات بیاساس و تخریبهای ناجوانمردانه در حق عدالتخواهان، موفق شد به قدرت برگردد، چه دلیلی برای ادامه این تبلیغات منفی و پیگیری همان مشی فریبکارانه دارد؟ هشت سال از هیچ برنامهریزی و تلاشی فروگذار نکرد، و بیاخلاقی را در زمان انتخابات به نقطهی اوج رساند، اما پس از نشستن بر مصدر قدرت، آیا باز هم توجیهی برای این همه سیاهنمایی از «آنها که دیگر رفتهاند» وجود دارد؟ چه نیازیست که در این برهه زمانی با نقابی اخلاقگرایانه تمام مسائل اخلاقی را زیر پا بگذارند...
البته از منظر سیاسی جوابهای زیادی برای این سوال وجود دارد که از جمله آن میتوان به تلاش برای نابودی کامل رقیب، و همچنین مصادره افکار عمومی به نفع خود جهت انحراف از انتقادات اشاره کرد. اگر چه تمام این تحلیلها در جای خود منطقی و قابل بررسی هستند، اما از آنجا که در اینجا با یک دوقطبی «سیاسی صِرف» مواجه نیستیم، لازم است با نگاهی عمیقتر و از زاویهای دیگر نیز این موضوع را بررسی کنیم.
با توجه به مقدمهای که در ابتدای مطلب بیان شد، مطالعه این رفتار به طور ناخودآگاه ما را متوجه مشابهت زیاد آن با رفتار جریان ابلیس در طول تاریخ میاندازد.
البته منظور این نیست که قصدی برای همردیف دانستن بعضی جریانات سیاسی با شیطان در میان باشد، و هدف این مطلب هم این نیست، اما به هر حال واقعیت این است که انسانها چه بخواهند یا نه، در نتیجهی مشی و منش خود، سرانجام در یکی از دو جریان خیر و شر، حق و باطل قرار میگیرند. هر چند در این عالم ارقام حق و باطل به هم ممزوجند و غالبا هیچ یک به صورت خالص و ناب یافت نمیشود، اما در نهایت، راهی بین این دو وجود ندارد و افراد و گروهها با توجه به نوع رفتار و کردار، در یکی از این دو گروه قرار میگیرند. و از این رو لازم است روی این مطلب تاملی صورت گیرد تا هم برای عدهای هشدار و تلنگری دلسوزانه باشد و هم امیدی برای حقطلبان مومن به حکمت الهی.
مطالبی که در ادامه میاید برگرفته از کتاب «کابالا و پایان تاریخش» نوشتهی آیتالله سیدمرتضی رضوی۱ است. نویسنده در این کتاب۲ سعی دارد همهی راهکارهای شیطان و مصادیق فریب و گمراه ساختن انسان در طول دورانها را -به ظاهر حوادثی پراکنده و نامتمرکز بودهاند- در جریانی واحد که تحت عنوان «کابالا» معرفی میکند، بررسی نماید، و البته معنایی کلی و وسیع -و به قدمت سابقه انسان در زمین- از این واژه مدنظر دارد. به هر صورت، در صفحه ۳۰ از این کتاب چنین آمده است:
اینک تاریخ آن سرّ بزرگ را که از آغاز پیدایش بشر در شکم خود به عنوان بزرگترین راز، مخفی نگه می داشت، زایمان کرد و در پیش روی همگان گذاشت. این راز بیش از این نمی توانست در شکم تاریخ بماند. زیرا خیلی بزرگ شده بود به حدی که بطن تاریخ را ترکانید و بیرون پرید. زایمانی که مادر در زایش این فرزند نا مشروع، بر سرزا مرد و عنوان پایان تاریخ به زبان ها افتاد. دیگر نوبت تاریخ دیگر است تاریخی که در ساختمان و سازمان آن، ستاد ویران شده و افشا شده و رسوا شدۀ کابالا، نه سهمی خواهد داشت و نه نقشی.
زایمان این راز مساوی است با مرگ ابلیس.
«قُلْ إِنَّ رَبِّی یَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلاَّمُ الْغُیُوبِ- قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ ما یُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما یُعیدُ»۳: بگو: پروردگار من می افکند (شتاب می دهد، سرعت می دهد) به حق و او عالم است بر اسرار و رازهای پنهان- بگو: حق آمد و دیگر باطل نه توان شروع کردن (برنامه جدید) را دارد و نه می تواند (برنامه پیشین خود را) دوباره بر گرداند.
اگر تحولات جامعه جهانی، حوصله زمانیِ طولانی را لازم دارد، حوصلة خداوند وسیع تر از آن است؛ علاّم الغیوب، 1400 سال پیش برملا شدن سرّ بزرگ کابالا را وعده داده است که دیگر نه توان برنامه جدید خواهد داشت و نه توان برگردانیدن برنامه های پیشین خود را.
عامل یا عوامل بر افتادن پرده راز: باطل ماهیتاً محدود است، نمی تواند تا ابد پیش رود. ظرفیت باطل، تمام شونده است. که عوام الناس گفته اند «طناب ظلم از کلفتی پاره می شود».
جریان متمرکز و مدیریت شدهی کابالا قهراً و به ناچار به «لیبرال- دمکراسی» رسید. و نمی توانست نرسد. زیرا این اقتضای قهری و جبری آن بود. و اگر به این راه نمی رفت، در همان آغاز مدرنیته به پایان تاریخ خود می رسید.
لیبرالیسم فرزند کابالا بود که برگشت و مادر خود را خورد! در جهان لیبرال، امکان بقا برای «راز» نیست؛ پرده ها قهراً و جبراً فرو می افتند، اسرار و رازها بر ملا می شوند.
زمانی که جامعه جهانی دمکراتیزه شد، دیگر جائی برای ستاد مدیریت کابالا که هزاران سال مستور و مخفی کار می کرد، باقی نمی ماند. ۴
نویسنده در ادامه تا حدی برای این مساله اهمیت قائل میشود که حتی معتقد است در طلوع تاریخ نوین جهان، عامل «پایان جبری عمر طبیعی جریان باطل» به حدی تاثیر دارد که حتی عامل مهم دیگری چون «بیداری انسانها و رونق ایمان و حقطلبی» را به لحاظ کمّی و نیز اولویت (در نظام علّی) تحتالشعاع قرار میدهد. البته این کتاب در فصلی جداگانه به قسمتی از جریان تاریخی و جهانی باطل میپردازد که مدنظر ماست:
زمانی کابالیسم به جائی رسید که غیر از دمکراسی راهی نداشت، و دمکراسی از لیبرالیسم تفکیک ناپذیر است. و لیبرالیسم هیچ چیزی را نمی گذارد پنهان و مخفی بماند و این ویژگی لاینفک لیبرالیسم است.
کابالیسم از همان آغاز بالقوه و ماهیتاً آبستن لیبرالیسم بود. همان طور که از قرآن شنیدیم که جریان باطل مدت زمان معین و «اجل» دارد و فرا رسیدن اجلش، جبری است...۵
به هر ترتیب حکایت این جریان سیاسی نیز از همین دست است. از گروهی که با فریب و نیرنگ و عوامفریبی روی کار آمده، و اساسا بنیان کارشان بر کژی و ناراستی با مردم بنا شده، نباید انتظار داشت که در ادامهی کار مشی خود را تغییر دهند. جریانی که منافعش با بیعدالتی و ظلم به عدهای از مردم، و بیصداقتی با ملت و تحمیق آنها پیوند خورده، و به عبارتی ماهیتش باطل است، چارهای جز ادامهی این مشی غلط و دور باطل ندارد، تا مگر چند روزی بیش بر مسند حکومت بماند، تا وقتی «معلوم»...
پست مرتبط: عوامفریبی آماری به سبک راستگویان
________________________- وبسایت آثار این محقق
- نسخه PDF این کتاب از کتابخانه سایت بینشنو قابل دریافت است.
- آیههای ۴۸ و ۴۹ سوره «سبا»
- کابالا و پایان تاریخش، مرتضی رضوی - ص ۳۰
- همان - ص ۹۴
- ۲ نظر
- ۲۵ آذر ۹۲ ، ۰۸:۵۴