انگارههای ما
چهارشنبه, ۱ آذر ۱۳۹۱، ۰۴:۴۴ ب.ظ
قبل از هر چیز شاید لازم باشه بگم، بین "میدانم" و "میپندارم" تفاوت زیادی قائلم. خیلی چیزهایی که میدونیم اگه باور داشتیم و جزء پندارها و انگارههای ما بود، ما الان یک شخصیت دیگه بودیم.
شخصیت ما دقیقا چیه؟ نگاه و طرز تفکر خاص ما را چه چیزایی میسازن؟ چه مسائلی روی تصمیمهای ما در شرایط مختلف موثرند؟ اعتقاد دارم ما از همان دوره کودکی تا همین حالا در حال تجربهی زندگی هستیم و اون چیزی که از این تجاب میفهمیم دید مخصوص به خودمون از زندگی رو تشکیل میده. این که این نگاه چقدر صحیحه به خیلی چیزها بستگی داره: اینکه آیا شرایط و محیطهای متفاوت رو حس کردیم یا نه، اینکه در تحلیل شرایط درست عمل کردیم و... طبیعتا در هر تحلیل باز نیاز به یک سری پیش فرضها و دانستههای حاصل از تجربهها و تحلیلهای قبلی داریم که این کار رو خیلی سخت میکنه. قسمت دردآورش اینه که پایه همهی اینها دوران کودکی ماست و اینکه چطوری اون دوره رو گذروندیم و چی به سرمون اومده که متاسفانه خیلی دست ما نبوده و الان هم تنها کاری که میتونیم بکنمیم برگشت و تفکر در مورد اون دورانه که خود همین خودآگاهی تا حد زیادی سودمنده (در مورد هیپنوتیزم و بازگشت ذهن به گذشته از دوستان موثق شنیدم، شاید لازم باشه برم پیش یه نفر تا منو ببره به کودکیم)
وقتی به گذشته نگاه میکنم و سعی میکنم با نگاه کنونی خودم به اون زمان نگاه کنم و رخدادهایی که شاهد بودم، کارهایی که انجام دادم و تصمیماتی که گرفتم رو با فکر حالایی خودم تحلیل کنم احساس میکنم خیلی گرهها و معماها برام باز میشه اما خوب باید بدونیم که همهی اینها خوب یا بد به نوبه خودشون روی همین طرزفکری که الان دارم تاثیر هم داشتن. و وقتی فکر میکنیم که چند سال آینده با یک اندیشهی -به طور نسبی- پختهتر به پیشامدهای چند سال پیش -یعنی الان- فکر میکنیم و اونها رو آنالیز میکنیم، این فکر خیلی ما رو در انتخاب اون چیزی که میخونیم و میبینیم و گوش میدیم حساس میکنه، حق انتخاب! چون اون چیزی که در گذشته خوندیم مشخص میکنه الان سلیقهی ما برای خوندن چیه و وای از این چرخه... چقدر تار و پود عالم ارقام به هم پیوستهست!
پ ن- من همیشه فکر میکردم conquest of paradise یعنی جستجوی بهشت! و یکبار هم روش فکر نکردم و یک مراجعه کوچک به لغتنامه! حالا تکلیفم واقعا چیه؟ باید دنبال شناخت جهان باشم یا بازبینی انگارهها و پیش فرضهای ذهنیم؟! به هر حال عنوان وبلاگ به دلیل جلوگیری از شیوع یک اشتباه عوض شد!
شخصیت ما دقیقا چیه؟ نگاه و طرز تفکر خاص ما را چه چیزایی میسازن؟ چه مسائلی روی تصمیمهای ما در شرایط مختلف موثرند؟ اعتقاد دارم ما از همان دوره کودکی تا همین حالا در حال تجربهی زندگی هستیم و اون چیزی که از این تجاب میفهمیم دید مخصوص به خودمون از زندگی رو تشکیل میده. این که این نگاه چقدر صحیحه به خیلی چیزها بستگی داره: اینکه آیا شرایط و محیطهای متفاوت رو حس کردیم یا نه، اینکه در تحلیل شرایط درست عمل کردیم و... طبیعتا در هر تحلیل باز نیاز به یک سری پیش فرضها و دانستههای حاصل از تجربهها و تحلیلهای قبلی داریم که این کار رو خیلی سخت میکنه. قسمت دردآورش اینه که پایه همهی اینها دوران کودکی ماست و اینکه چطوری اون دوره رو گذروندیم و چی به سرمون اومده که متاسفانه خیلی دست ما نبوده و الان هم تنها کاری که میتونیم بکنمیم برگشت و تفکر در مورد اون دورانه که خود همین خودآگاهی تا حد زیادی سودمنده (در مورد هیپنوتیزم و بازگشت ذهن به گذشته از دوستان موثق شنیدم، شاید لازم باشه برم پیش یه نفر تا منو ببره به کودکیم)
وقتی به گذشته نگاه میکنم و سعی میکنم با نگاه کنونی خودم به اون زمان نگاه کنم و رخدادهایی که شاهد بودم، کارهایی که انجام دادم و تصمیماتی که گرفتم رو با فکر حالایی خودم تحلیل کنم احساس میکنم خیلی گرهها و معماها برام باز میشه اما خوب باید بدونیم که همهی اینها خوب یا بد به نوبه خودشون روی همین طرزفکری که الان دارم تاثیر هم داشتن. و وقتی فکر میکنیم که چند سال آینده با یک اندیشهی -به طور نسبی- پختهتر به پیشامدهای چند سال پیش -یعنی الان- فکر میکنیم و اونها رو آنالیز میکنیم، این فکر خیلی ما رو در انتخاب اون چیزی که میخونیم و میبینیم و گوش میدیم حساس میکنه، حق انتخاب! چون اون چیزی که در گذشته خوندیم مشخص میکنه الان سلیقهی ما برای خوندن چیه و وای از این چرخه... چقدر تار و پود عالم ارقام به هم پیوستهست!
پ ن- من همیشه فکر میکردم conquest of paradise یعنی جستجوی بهشت! و یکبار هم روش فکر نکردم و یک مراجعه کوچک به لغتنامه! حالا تکلیفم واقعا چیه؟ باید دنبال شناخت جهان باشم یا بازبینی انگارهها و پیش فرضهای ذهنیم؟! به هر حال عنوان وبلاگ به دلیل جلوگیری از شیوع یک اشتباه عوض شد!
مرتبط: آنجه میماند
- ۰ نظر
- ۰۱ آذر ۹۱ ، ۱۶:۴۴