نقطه‌ی تامل

بی‌تامل زینهار از نقطه‌ی دل نگذری/ زین سواد اعظم اسرار غافل نگذری

نقطه‌ی تامل

بی‌تامل زینهار از نقطه‌ی دل نگذری/ زین سواد اعظم اسرار غافل نگذری

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «طنز» ثبت شده است

ورود باسوادهای دانشگاهی به صحنه!

چهارشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۲، ۰۳:۵۱ ب.ظ

امیرحسین مانیان(مسخرةالشّعرا) در وبلاگش نوشت:

مطلع شدیم رئیس جمهور کاملآ مردمی کشورمان، ما افراد فهمیده و دانشگاهی را، در دفاع از توافق پنو -ببخشید!، ژنو (امان از این دکمه های پ و ژ صفحه کلید که هیچوقت سر جای خودشون نیستند)- به مدد طلبیده اند؛ از این رو «ما» افراد باسواد فهمیده گزارشی از فعالیت های دانشگاهی خودمان را خدمتشان ارائه می نماییم؛ باشد که از سر تقصیراتمان بگذرند.


متن گزارش باسوادهای دانشگاهی

1- ضمن پوزش از جنابتان، که گلایه داشتید: «چرا شما دانشگاهیان از توافق ژنو دفاع نمی کنید؟؟»[1]، مختصری از شرح فعالیت چند ماهه خود را ارائه میدهیم تا سبب قصورمان در این امر مشخص شود.

2- اصولآ ما دانشگاهیان در هشت سال گذشته سیستممان را تهاجمی چیده بودیم و فقط حمله میکردیم!؛ آنقدر که یادمان رفت مربی عوض شده و حالا باید دربست دفاع کنیم!؛ به هر حال هر تغییر سیستمی برای اثرگذاری نیاز به زمان دارد. بقول استاد فروتن (مربی فوتبال): «شما فرض کن ما نخود و لوبیا و گوشت و سیب زمینی را در قابلمه بریزیم؛ برای آبگوشت شدن وقت لازم است»

3- باید یادآوری کنم تمام همّ و غمّ ما «دانشگاهیان اصیل!» در این مدت کوتاه به بحث جداسازی دردآور خواهران از برادرانشان گذشت!؛ و با تمام قوا مشغول پاکسازی عاملان این جنایت هولناک و جنایات مشابه از سطح دانشگاهها بودیم.

4- اینجانبان همه تلاش خود را بمنظور ترغیب دانشگاهیان در حمایت از توافق به کار گرفتیم؛ اما افسوس که در چند سال گذشته دانشگاه جولانگاه عده ای بیسواد مزدور شده بود، که هر چه آنها را ترغیب و تطمیع و تهدید و تحقیر و تعلیق و ته دیگ! کردیم هیچ اثر نکرد؛ بسکه آنها مزدور و ترسو و نان به نرخ روز خور بودند!؛البته بمنظور رفع این مشکل، و پر زور کردن سمبه جنابعالی در محیط دانشگاه تصمیم گرفتیم نیروهای اصیل دانشگاه را که در این مدت به بهانه های مختلف (همچون اغتشاش، تخریب و آتش زدن ساختمانهای دانشگاه، روابط فوق صمیمی استاد و دانشجو،  چاقو کشی، مصرف مخدر و مشروبات در خوابگاه و ...) فقط به دلیل آزادیخواهی شان از دانشگاه طرد شده بودند را به محیط پاک دانشگاه باز گردانیم. که بزودی ثمره آن را به ملت ستاره دوست ایران خواهیم چشاند!

5- فرموده اید: «چرا یک عده بی‌سواد که از بخش‌هایی خاص پول می‌گیرند باید حرف بزنند؟»[2] ؛ اگر منظور حضرتتان از بی‌سواد همان «لبو فروش و راننده تاکسی»[3] است، طبق تحقیقات مراکز علمی و دانشگاهی ما، لبوفروش ها بیشتر از بخش های خاصی از مرکز شهر خصوصآ اطراف سینماها و بازارها پول میگیرند؛ البته راننده های تاکسی از بخش های خاص بسیار متفاوتی پول می گیرند، که موجب شده روند تحقیقات علمی ما با کندی مواجه شود. 

اما اگر منظورتان همان بی‌سوادهایی است که در روزنامه ها و سایت ها و دانشگاه ها و نشست ها حرف میزنند؛ تا حالا میگفتیم اینها «درِ بیت المال» و «شیر نفت» در خبرگزاری و روزنامه شان باز می شود؛ حالا که کلید بیت المال و شیر نفت دست برو بچ خودمونه که!؛ پس دیگه چی بگیم؟!، آیا ما که هم باسوادیم و هم حرفای قشنگ میزنیم، نباید توقع اندک مساعدتی از بخش عام بیت المال که مال خودمان است داشته باشیم؟

6- لازم به تذکر است که آنقدر حضرتعالی در هر سخنرانی و نشست و برخاست و رفت وآمد فرمودید : «از ما انتقاد کنید؛ ما نقدپذیریم»، که کم کم ما هم داشت باورمان می شد و رویتان به دیوار ما هم میخواستیم وارد عرصه نقد توافق سرتاپا «برد- برد» ژنو (که هم عزت و آبروی دیرینمان را برد و هم صنعت هسته ای مان را برد و همه چیزمان را برد) شویم!، که خوشبختانه با سخنان امروزتان دوزاریمان دقیق افتاد که آن حرف ها ....-بگذریم؛

7- ما همین چند وقت پیش به همه دانشگاهها بخشنامه کردیم که از  توافق ژنو بعنوان «ناموس دولت تدبیر و امید» دفاع کنند؛ ولی هنوز دو سه روز نگذشته خبر رسید که به روح ایشان تجاوز شده؛ و ما سریع قضیه را ماست مالی کردیم که کسی صدایش را در نیاورَد.

8- علی رغم همه این توجیهات، از امروز که حضرتعالی ما باسوادان با فرهنگ را مورد خطاب قرار دادید و اصطلاحآ «دست روی نقطه حساس ما گذاشتید»، ما احساس تکلیف کرده، و بزودی دفاعیات متقن خویش را از توافق پنو منتشر خواهیم کرد. والسلام



1و2: سخنان رئیس جمهور در جمع دانشگاهیان 11/15 
3:  سخنان "سریع القلم" مشاور رئیس جمهور
4:  3تا بیشتر نبود؛ 4 نداشت!
  • مرتضی

خفته خبر ندارد... (طنز)

پنجشنبه, ۷ آذر ۱۳۹۲، ۰۵:۲۲ ب.ظ
خواب جواد ظریف مجلس خواب ظریف شورای امنیت


خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان
کاین شب دراز باشد بر چشم پاسبانان۱

گفتا که «من نباشم اهل شعار و منبر
من بُگْسَلم به تدبیر، زنجیر دام آنان!

رفع "کدورت"۲ و "قهر"۳ آداب خاص دارد!
این کارهای مشکل افتد به کاردانان!
»

چون بایدش بخوانم یک دیپلمات ماهر؟
لابد به «نِیتیو اَکسِنت»۴ باشد ز «کاردانان»!!؟

خُسبیدنش به مجلس نامد عجیب در چشم
زیرا که دانم آن را «یک» نکته! از هزاران

شورای امنیت هم «فِنتی»۵ ندارد او را!
با خانه... یا اداره... ، دامان مهربانان...

چونش کنم ملامت در نقش مرد دانا؟
خفته کجا بداند حال رمیده جانان؟۶

گر مدعی ببینم جز بر «کفن» بخفتد
عاشق بخوانم او را، برخود! نه دلستانان۷

خوش‌خواب۸ را ملامت گفتن چه سود دارد؟
می‌باید این نصیحت کردن به جان‌فشانان۹

چون از غمش بگریم، چندان مکن ملامت
وقتی که سرنوشتم افتاده دست آنان!

آن «شیخ اهل تدبیر» با بولدوزر بیامد
بنشانده عده‌ای شیخ بر مسند جوانان...

تا «نقطه»۱۰ را نخواندند یار «نتانیاهو»
یاد «هودر»۱۱ بیُفت و منشین به راه آنان!


پ‌ن۱- از شعر و شاعری زیاد سردرنمی‌آورم ولی باید حق بدهید در این شرایط دیوانه و شاعر بشوم، وقتی که سرنوشتم افتاده دست اینان!
پ‌ن۲- (پیام بازرگانی) همچنین بخوانید: تاک‌شویی که به نام گزارش 100 روزه به خوردمان دادند
پ‌ن۳- پاورقی شماره ۱۱ را بخوانید، خودش قدر یک پست است!


  1. با تشکر ویژه از جناب مصلح‌الدین سعدی شیرازی (رضی‌الله عنه) بابت همکاری بی‌دریغ
  2. آقایان آنچه را که بین امریکا و ایران هست را در حد یک سری کینه و کدورت‌های جزئی می‌دانند. آخرین نمونه:
      هاشمی در دیداری درباره آمریکا:باید در محیطی آرام «کدورت‌ها» را رفع کنیم
  3. جمله از روحانی: نمی‌خواهیم تا قیامت با آمریکا قهر باشیم، تبیین از هاشمی: قهر با آمریکا ابدی نیست
  4. native accent - انگلیسی را مانند خود امریکایی‌ها حرف زدن.
  5. فنتی ندارد: فرقی ندارد(به حالت تیریب مشتی!)
  6. ملامتگوی عاشق را چه گوید مردم دانا/ که حال غرقه در دریا نداند خفته بر ساحل (سعدی)
  7. گر بخفتد عاشقی جز در کفن/ عاشقش گویم، ولی بر خویشتن (عطار)
  8. شایان ذکر است که در برخی نسخ، «بی‌درد» آمده.
  9. آن مردانی که در راه خدمت سر از پای نمی‌شناسند. آن مردانی که «رفته»اند.
  10. تخلص گزیدیم!
  11. hoder - حـسین درخشان ، بابای وبلاگستان فارسی، یا به قول هاآرتص: The King of Iranian Bloggers،  قبلا از منتقدین تند نظام بود، که اعتقاد به براندازی داشت. روزی در وبلاگش یادداشتی در مورد تصمیمش برای سفر به تل‌آویو نوشت. قبل از این سفر گفت: «جمهوری اسلامی مدتهاست که اسراییل را به عنوان یک جکومت شیطانی تصویر کرده است که هدف سیاسی مورد توافق همه‌ی «مردمش» کشتن هر زن و مرد مسلمان است، از جمله ایرانیان. من می‌خواهم این تصویر را به چالش بکشم.»
    حسین در سال‌های آخر منتهی به سفر به تل‌آویو، تفکرات شدید «ضدامپریالیستی» پیدا کرده بود و در مورد نظام ایران یک سیر تغییر نگرش را طی کرده بود. درخشان در شهریور ۱۳۸۷ در مطلبی با عنوان «بهترین استراتژی برای دفاع در مقابل اسراییل: جدا کردن صهیونیزم از یهودیت» (همان استراتژی که توسط مشایی و احمدی‌نژاد هم دنبال شد ولی با تهمت و شانتاژ خبری تخریبگران روبرو شد) نوشت:
    «این کارها اصلاً نباید به حمایت ایران از مردم آواره و استعمارشده‌ی فلسطین و نهضت‌های مقاومت و آزادی‌بخش آنها مثل حماس لطمه‌ای بزند. همینطور نباید حتی یک قدم از موضعش در نامشروع دانستن کشوری به اسم اسراییل که روی جسد و خانه‌های غصب‌شده‌ی میلیونها فلسطینی مسلمان و مسیحی بنا شده است کوتاه بیاید. بلکه برعکس، باید در این زمینه جلوتر هم برود و تمام زوایای ایده‌ی صهیونیزم به عنوان یک جنبش کاملاً سیاسی و استعماری را زیر سوال ببرد و با سند و مدرک آن را از یهوددیت جدا کند. لطمه‌ای که از این گفتمان -که خمینی بزرگ آغاز کرد و احمدی‌نژاد با شجاعت زنده کرد- به اسراییل خواهد خورد بسیار بزرگ‌تر از هرجور اقدام نظامی یا عملی برضد اسراییل است و از همین حیث دقیقاً بر طبق دفاع از امنیت ملی ایران است.»
    به قول حمیدرضا علاقه‌بند، هودر: «منفورترین وبلاگ‌نویس دو عالم است. از مهدی جامی تا حسین شریعتمداری و خسن‌آقا همه تشنه خونش هستند. مهدی جامی او را «کاسب کثیف» می‌نامد. رضا شکراللهی او را «نماد ابتذال در وبلاگستان» می‌داند. حسین شریعتمداری به او «جوان غرب‌زده» لقب می‌دهد و خسن‌آقا به او «مزد بگیر حکومت اسلامی» می‌گوید. از شرق تا غرب عالم در اتحادی نانوشته و نامریی (روشنفکران‌، بنیادگراها و کمونیست‌های کافه‌نشین) او را تکفیر می‌کنند.»
    من هیچ کاری به اعتقادات و مکتب سیاسی‌اش ندارم، فقط این جمله را از او بخوانید که در مصاحبه‌اش با هاآرتص چاپ شده است: با وجود مشکلات، درخشان به انقلاب ایران، خمینی و جمهوری اسلامی اعتقاد دارد. شنیدن اینها از یک جوان با ظاهری کاملاً غربی، در حالی که در بعد از ظهری گرم روی چمن دانشگاه بن گوریون عجیب است. ولی اینها چیزهایی است که او می‌گوید: «انقلاب خمینی به اهمیت انقلاب فرانسه است. اندیشه مرکزی خمینی عدالت و استقلال بود. من هم به آنها باور دارم. من قبلاً خیلی منتقد ایده‌ی جمهوری اسلامی بودم. اما امروز فکر می‌کنم ایده‌ای پست‌مدرن و درست است.»

    درخشان بعد از این سفر، پس از سالها به وطن بازگشت. دو هفته بعد توسط اطلاعات سپاه بازداشت شد و قوه قضائیه اصولگرا او را به اتهام اثبات نشده جاسوسی برای موساد به بیست سال حبس که 26 ماه آن انفرادی بود محکوم کرد. در این زمان «جروزالم پست» از قول او نوشت: «هر کاری که کردم و هر چه در اسراییل گفتم برای دفاع از منافع ایران در برابر پروپاگاندای وحشتناک و دروغین اسراییل و رسانه‌های جهان درباره‌ی ایران بود.»
    او در سال‌های آخر اقامت خارج از کشور، مطلبی در مورد امام خمینی پس از ارائه دلایلش برای علاقه پیدا کردن به خمینی، نوشت: «خمینی برای من از این زاویه قهرمان است. و دنیا هنوز زود است که این را بفهمد. بخصوص که قدرت کلنیال [منظورش استعماری است]، تصویر او را به عنوان رهبر بی‌مانندترین حرکت سیاسی پست‌کلنیال‌‌[ضدامپریالیستی] در جهان، بخاطر ماجرای گروگان‌گیری و فتوای سلمان رشدی به گند کشیده است. ولی ۲۰، ۳۰ سال دیگر وقتی دنیا از تسلط پروپاگاندای هرروزه‌ی آمریکا بیرون بیاید، خمینی را به عنوان یک قهرمان بی‌رقیب پست کلنیالیزم خواهد پذیرفت.»
    خواندن این یادداشت وبلاگی حسین درخشان قبل از بازگشت به ایران، شخصا برای من یکی تکان دهنده بود: «می‌خواهم یک خواهش هم بکنم. دوست ‌ندارم هر برخوردی که سیستم امنیتی یا قضایی ایران بخواهد با من بکند تبدیل به چماقی تازه در دست بیزنس‌من‌های شارلاتان حقوق بشر در آمریکا و اروپا شود، که تنها چیزی که برایشان مهم نیست حقوق آدم‌های دیگر است.»
    البته تلاش احمدی‌نژاد برای رسیدگی منصفانه به اتهامات او بی‌نتیجه بود. مقایسه کنید این مرد را با رجاله‌هایی که دخالت مستقیم در فتنه داشتند و با یک سیلی اظهار پشیمانی کردند و حاضر به اعتراف تلویزیونی شدند و با همان هم بخشوده شدند. در حالی که هودر با پای خودش به ایران آمده بود و مواضعش هم کاملا صریح بود و در مورد پشیمانی از «همه‌ی» انتقادات سابقش به نظام هم ادعایی نداشت. هودر هر که بود، خودش بود، فقط به عشق آرمان‌های احمدی‌نژاد و برای وطنش برگشته بود. ولی «اراده کردند» که حالا حالا‌ها آب خنک بخورد.
    زدن برچسب خیانت، -مخصوصا در رابطه با صهیونیسم- در مملکت ما ساده است. آن قدر ساده که هیچ خنده‌دار نیست که احمدی‌نژاد را -با آن همه سابقه ضد صهیونیستی- به آن متهم کنند. نه احمدی‌نژاد، که حاج‌حسینی که خودش یدطولایی در این برچسب زدن‌ها دارد هم در مقابل چنین برچسبی مصون نیست. پس باید ترسید.
    مطالب بیشتری درباره هودر، از وبلاگ یک چپ مذهبی: ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۹، ۱۰. حالا البته کاری ندارم که نویسنده‌ی «گردباد» اخیرا به یک دلیل شخصی و شاید خنده‌دار از او اعلام برائت کرده. خواندن این نوشته از میلاد دخانچی، مستندساز و مجری ایرانی-کانادایی برنامه‌ «گره» را هم شدیدا توصیه می‌کنم. شاید او را با این سوال همیشگی‌اش که از همه‌ی مهمانان برنامه -از پناهیان گرفته تا حسین یکتا، تا...- می‌پرسید بشناسید و به یاد آورید: «آیا می‌شود هم انقلابی بود و هم جین پوشید؟»
  12. عاشق کتاب‌هایی هستم که در صفحاتشان بیشتر از متن، پاورقی دارند. پی‌نوشت‌هایی که بعضا هیـــــچ ارتباطی به متن ندارند...
  • مرتضی